شعر شهادت حضرت علی اكبر (ع)

معما شدی

معما شدی

طوفان شده است یا که تو دریا شدی علی
هرجای دشت می نگرم جا شدی علی

این گونه ریختی همه جا پس چرا تو را
پیدا نمی کنم و معما شدی علی

دشتی پر از سنان و تبر روت جا شده
از بس جدا جدا شدی و تا شدی علی

بابا بلند شو پدرت را بلند کن
این طور عصای پیری بابا شدی علی

دستی به زانویت بزن و یاعلی بگو
تا بنگرم که باز تو هم پا شدی علی

محو سراب مابقی از تو مانده ام
حالا که در عبای پدر جا شدی علی

من از کمر شکستم و چندین و چند بار
از سینه ات شکسته ای و تا شدی علی

باور نمی کنم که تو را جمع می کنم
اینگونه ریختی همه جا جا شدی علی

پهلو و سینه ات همه جا زخم خورده است
آیینه ای ز حضرت زهرا شدی علی

در ازدحام کوچه برای تو باز شد
مانند مادرم تک و تنها شدی علی

عمه دوباره زد گرهی روی معجرش
اصلا به فکر غارت زنها شدی علی

 احمد شاکری

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا