شعر اربعین
مـرا بـیــا و نـزن
مـرا بـیــا و نـزن بـر زمـیـن رسمـش نیست
نکن تو با دل من اینچنـیـن رسمـش نیست
رهـا نـکـن تو مـرا، چـون که تـرک کـردن آن
کسیکه با حرمت شد عجین رسمش نیست
چقـدر غـصـه چـقـدر اشـک نیـمـه شـب هـا
چرا چنین شد امسال ایـن رسمـش نیسـت
ز بس که ناله زدم مـن به هـق هـق افتـادم
کمی تو حال مـرا هم ببین رسمـش نیسـت
قـبـــول!! کـرب و بـلا را بـبـنـــد!!! امـــا نــه
به جان مـادرمـان اربـعـیـن رسمـش نیسـت
امـیـد نیـسـت کـه دیـگــر مـرا حـرم بـبــری
به جـان آن یـل ام البـنـیـن رسمـش نیسـت
حسـیـن مـن جـگـرم سـوخـت از غـم دوری
مـرا عــذاب نــده آتـشـیــن رسمـش نیسـت
دگـر جــنــون گرفـتـم از اینـکـه جـا مـانـدم
شـدم ز داغ فراقـت حـزیـن رسمـش نیست
سید محمد حبیب اله پور