شعر شهادت حضرت قاسم (ع)

مقتل نوشته

مقتل نوشته نوجوان رفت و جوان برگشت
قاسم به میدان زد،علی اکبر از آن برگشت

مانند خیلی‌ها پس از نابودی ازرق
از جنگ با این یل پشیمان شد، سنان برگشت

تیری که در راه گلویش بود وقتی دید؛
ابروی قاسم را به آغوش کمان برگشت

تا خویش را ثابت کند پیش عمو صدبار؛
تا لب رسید اما به جسمش زود جان برگشت

بود آسمانی صاف، رفت و با هزاران زخم،
وقت صلات ظهر مثل کهکشان برگشت

در موقع سر را جدا کردن از او دیدم
غیر از سر نجمه سر یک کاروان برگشت

شد از درون برعکس اکبر اربا اربا که؛
با روکشی از پوست مشتی استخوان برگشت

شرمنده بودن از حسن شد باعث اینکه؛
ارباب از تشییع جسمش قدکمان برگشت

مهدی رحیمی زمستان

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا