شعر شهادت حضرت عبدالله بن الحسن (ع)

مهربونی

چقدر توو حرف زدن مهربونی
تو مث بابام حسن مهربونی
توو مدینه به همه گفته بودم
بیشتر از همه با من مهربونی


عمو جون مثل بابام کریم میشم
واسه تو مدافع حریم میشم
نمی‌ذارم تورو از من بگیرن
بدون تو من بازم یتیم میشم

نیمدازم کسی چپ نگات کنه
زبونش لال کسی بد صدات کنه
سفارش کرده بابام به مادرم
من و قاسمو باید فدات کنه

شمر لعنتی! برو پاپس بکش
از تن عزیز زهرا دس بکش
عمو جون! من جلوشونو می‌گیرم
قربونت بشم یه کم نفس بکش

اومدم که مشکلا رو حل کنم
تا به حرفای بابام عمل کنم
دستم از تنم جدا شده عمو
چجوری حالا تورو بغل کنم؟

گفته بودم خودمو نشون میدم
پاش بیفته واسه‌ی تو خون میدم
عاقبت بخیر شدن همینه که
من دارم توو بغل تو جون میدم

آرش براری

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا