شعر اربعینشعر مدح و مناجاتشعر مناجات امام حسين (ع)

نمی بینی از غصّه لبریزم و

نمی بینی از غصّه لبریزم و
نمی بینی از دوری آشفته ام ؟
باشه, کربلا رام نده, لا اقل
بشین پایِ حرفای ناگفته ام ؟

از اون اربعینی که پیشت بودم
شدم عشقم , اونقدر مأنوس تو
که یک ساله چشم انتظارم بیام
بــازم جزو مَشّایه , پابوس تو

پیاده روی بین دو تّــا بهشت
از این بهترم میشه اصلاً مگه ؟
نمی فهمه وایسادنو زائرت
اگه تاول پاش چیـــزی نگه

زن و مرد , پیر و جوون عازمن
تو راهی که تو انتهاشی حسین
مسیحیّه هم زیره لب میگه که
میشه با منم آشناشی حسین ؟

تو موکـب فقط چَن قَلَم جنس نیس
اونم , بُخل , نامهربونی, ریاس
به خـرمایِ خوش طعم و با برکتش
شراب بهشــتی تو اون چائــیاش

عمودای آخر تو گوش همــه
یه موسیقیِ ناب از خِش خِشه
صدایی که واسم تو اون خستگی
پُر از حسّ زیبایِ آرامشه

دارم زائــرا رو نیگاه می کـــنم
همه, چشماشون مثل دریا شده
آره , باید اینجا بیفتم رو خاک
آخــه , گنبــده ماه پیدا شــده

محمّدقاسمی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا