هوای سینه ی دنیا چو عرش اعلاء بود
و نور عشق میان زمین و بالا بود
مدیحه خوانی داوود می رسد امشب
در این شبی که شفق هم نوای دریا بود
دل زمین خدا شوق پر کشیدن داشت
و آن کرانه که در اوج ناکجاها بود
می نشست حضرت موسی به تور عشق علی
و شور و شوقِ دگر در دل مسیحا بود
تمامی شعف جلوه ی خداوندی
میان خنده ی پیغمبرش هویدا بود
نگاه خیره ی زهرا به چشم های علی
نگاه خیره ی حیدر به چشم زهرا بود
خرابی دل عالم شدست آبادش
خوشا به حال نبی که علیست دامادش
زمین بهشت خدا شد ز اعتبار علی
و ماه محور رخ و گردش مدار علی
همین که حضرت زهرا عروس مولا شد
نمانده بود به سینه دگر قرار علی
به نان هر شب حیدر مدینه محتاج است
از این به بعد که زهراست خانه دار علی
و با حضور قدم های مادر گل ها
شکفت در دل خانه گل بهار علی
برای جنگ علی ذوالفقار لازم نیست
چرا که حضرت زهراست ذوالفقار علی
هزار همچو سلیمان کنار خانه ی او
نشسته اند که باشند ریزه خوار علی
به پاش ریخت پیمبر تمام دنیا را
گذاشت در کف حیدر چو دست زهرا را
مسعود اصلانی