شعر اربعین

کنجِ حرم

کنجِ حرم انگار تنها جایِ ما نیست
رفتند زائرها و حالِ ما چه حالیست…

رفتند و ما ماندیم و یک آهِ نهانی
حسرت به دل داریم! این دردِ کمی نیست

با خاطراتش اشک می ریزیم هر شب
جز خاطراتی شعله ور همدردمان کیست؟!

قسمت نشد مشایه و داغش به دل مانْد
گاهی نرفتن بدتر از صد زخم کاریست

لعنت بر آن عصیانِ شیطان-زاده ای که
با شوقِ بی حد اسم مان را خط زد از لیست

رحمت بر آن نوکر که اربابش به او گفت:
بار سفر بردار! این توفیق؛ حتمیست-

-اجر تمام روضه هایت اربعین است
مثل همیشه رفتنت امسال قطعیست

امسال هم ما را حرم قابل ندانست
عمریست جای ما به زیرِ قبّه خالیست

غمگین نشسته، غبطه خواهد خورد و این است-
حالِ دلی که بیقرار است و هواییست

موکب به موکب میرود تا تلّ و مقتل
اشکی که از چشمانمان هر لحظه جاریست

باید کجا این درد را مرهم گذاریم؟!
تکلیفِ ما جامانده هایِ کربلا چیست؟!…

مرضیه عاطفی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا