شعر مصائب اسارت كوفه
کوفه را تسخیر کردم
کوفه را تسخیر کردم با نَفَسهای علی..
در منِ زینب ..تجلّی کرده آوای علی..
خطبه ای خواندم به لحنِ فاتحِ خیبر..سپس
فتح کردم کوفه را با لحنِ گویای علی..
زین اَب بودم..شدم زینت برای دینِ حق..
جمع کردم گوهرِ دین را ز دریای علی..
کارِ من بیداری بیچارگانِ کوفی است..
ارث ها دارم خدا را شکر از نای علی
اسکتوا گفتم همه غرقِ سکوتِ غم شدند
یافتم آموزه هایم را ز لبهای علی..
انتقامِ خون سالارم را گرفتم با کلام…
زنده کردم مرده را ..هستم مسیحای علی
از ندامت شهر شد یک پارچه..اندوه و درد
سر فرود آورد کوفه پای گلهای علی…
“عالمه” دادم لقب ..چارم ولّی شیعیان..
با عقیله بودنم گشتم مصّفای علی..
سرشکسته نیستم در محضرِ پاکِ حسین
خوار کردم خصم را با مددهای علی..
محسن راحت حق