شعر مناجات با خدا

یا الهی

خداوندا! خداوندا! تو ای معبودِ سبحانم
بسویت آمدم امشب نگه کن چشمِ گریانم

اگر چه من خطا کارم، پر از زشتی ست کردارم
گرفتارم گرفتارم، پشیمانم پشیمانم

الهی عبدِ مفلس را دریغ از لطفِ خود منما
بکش خطِ امان روی تمامیِ گناهانم

ز دیده خونِ دل بارم لبالب از تمنّایم
به خاک افتاده ام امشب فقط العفو می خوانم

بیا و چشم پوشی کن ز لغزش های این عاصی
به حقِ حیدرِ کرار امیرِ جانانِ جانانم

به قدری از تو گشتم دور فکرش هم نمی کردم
که هجرِ وصلِ تو روزی کند یعقوبِ کنعانم

به جانِ حضرتِ زهرا(س) مرا رسوا مکن مولا
خودم اقرار دارم که سراپا غرقِ عصیانم

صدای نَم نَمِ اشکم چه غوغا می کند امشب
که من شوقِ تمنای فقط یک جرعه احسانم

خودت گفتی بیا می بخشمت بابِ کرم باز است
چه بخشنده خدایی تو من از لطفِ تو حیرانم

من امشب واسطه آورده ام آقای بی سر را
چنان از سوءِ اعمالم به جانِ او پریشانم

دلِ مجنونِ من دارد نوای یا حسین(ع) امشب
بدونِ لطفِ اربابم تهیدست و هراسانم

چقدر از کربلای او شمیمِ سیب می آید
هوای عشقِ او امشب چو آتش ریخت در جانم

دلِ دیوانه ام تنگِ حرم شد رحمتی فرما
که من بیتابِ آن عطرِ ضریح و آن شبستانم

 هستی محرابی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا