شعر وفات حضرت خديجه (س)

یا ام المومنین

پیمبر دلخوش است از اینکه هستی در کنار او
زمستان هم که باشد باز هم هستی بهار او

زمانی که نبوت را همه انکار میکردند
عداوت های خودرا با نبی اظهار میکردند

تو تنها یار تنهایی ختم المرسلین بودی
منادی ندایی آسمانی در زمین بودی

تمام ثروتت را داده ای در راه پیغمبر
تورا باید بخوانم همسر او یا که همسنگر؟

همان وقتی که سختی شد به یاران نبی غالب
تو بودی حامی اسلام در شعب ابی طالب

کجا دارد شبیه تو در این دنیا نبی یاری
شبیه مرتضی کردی برای او علمداری

ندای اشهد ان علیا حجه اللهت
نشان داده ولای او شده سر لوحه ی راهت

به کوری دو چشم دشمنان خوار و درمانده
تورا تنها تورا پیغمبر ام المومنین خوانده

تو در بطن خودت جا داده ای نور امامت را
کجا دارد کسی دیگر شبیهت این کرامت را

خدا زهرا به تو داده همان خیر کثیرش را
دلیل خلقت عالم ، شکوه بی نظیرش را

ولی افسوس زود از تو جدا خواهد شد این دختر
و میگیرد بهانه که کجا هستی کجا مادر؟

به اسما گفته ای که پیش زهرا تا به آخر باش
بیا و در شب عقدش برایش مثل مادر باش

شنیدم ماجرا های در و دیوار در راه است
پس از آن کار زهرایم فقط گریه، فقط آه است

شنیدم در جوانی دختر من پیر خواهد شد
و از نامردمان این حوالی سیر خواهد شد

شنیدم زود خواهد رفت اما چون گلی پر پر
پس از او میشود تنهای تنها همسرش حیدر

بیا اسما شب غسلش کنار همسر او باش
علی تنهاتر از تنهاست آنشب یاور او باش

بریز آب روان اسما ولی آهسته آهسته
به جسم اطهر زهرا ولی آهسته آهسته

 احمد جواد نوآبادی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا