شعر شهادت حضرت زهرا (س)

یا فاطمه(س)

تا شعله دست بر پَرِ خَیر‌ُ النِّسا گذاشت
ما را میان غصه‌ی بی انتها گذاشت

باران کجاست؟! شمعِ نبی ذرّه‌ذرّه سوخت…
آتش چه حسرتی به دلِ ابرها گذاشت

دیوار و در مجال تقلّا نمی دهند
باید برای بال‌شکسته فضا گذاشت

در هیچ مَسلَکی زدنِ زن روا نبود
لعنت بر آن‌که بدعت خود را بنا گذاشت

یک بی‌حیا که حُرمتِ چادر نمی شناخت
روی حجاب عصمت حق ، ردِّ پا گذاشت

آئینه را فشار لگد ، تکّه تکّه کرد…
آنقَدر خُرده‌شیشه دمِ خانه جا گذاشت!

مسمارِ خسته فاطمه را تکیه‌گاه دید
سَر را به روی مخزن سِرِّ خدا گذاشت

وقتی که گفت : فضّه خذینی!…، عـلـی نشست
مشکل زنانه بود…، که حیدر رها گذاشت

بندِ طناب ول‌کُنِ دستِ علی نبود
سلمان به روی پیکر زهرا ، عبا گذاشت

 بردیا محمدی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا