شعر شهادت حضرت زهرا (س)

یا مظلوم

همان غمی که تو داری علی همان دارد
ولی به جانِ حُسینت که بیش از آن دارد

من آن غریب دیارم که خانه ویرانم
خوشا به حال غریبی که خانمان دارد

خدا کند که نبیند غمی که ما دیدیم
کبوتری که عزیزی در آشیان دارد

مدینه گفت که راحت شد از تو ، اما نه
پس از تو خانه‌ی ما پنج روضه‌خوان دارد

نمی‌زنند به لب ، نان ، یتیم‌های علی
که جای دستِ تو را قرص‌های نان دارد

لباس‌های تو را یک به یک علی تا کرد
و تازه دید چقدر از تنت نشان دارد

نشان سینه و سُرفه نشان شعله و در
نشان تیزیِ زخمی که داستان دارد

شکست پهلویِ تو پیشِ پهلوانِ تو و
از آن زمان کمرم دردِ بی امان دارد

از آن زمان که گرفتی تو دامنم اما
رسید قنفذ و دیدم نفس زنان ، دارد

به شیشه‌ای که ترک خورده سنگ می‌کوبد
نشست و گفت که هست این ، هنوز جان دارد

زِ گریه تا به مزار گُمَت علی نرسد
خدا کند به شب هفتمت علی نرسد

حسن لطفی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا