شعر شهادت امام باقر (ع)

یا ولی الله

یا ولی الله

بسکه تصویری از اندوه به هر مرحـله داشت
خوشیِ کودکی از خاطر او فاصله داشت

بــه حسـابی که پـسر آیــنه دار پـدر است
او هم از کوفه و از شـام، فراوان گِـله داشت

صنــم سلسله مویی که دل ما با اوست
سالها دور گــلویش اثـر از سلسله داشت

چون ولی بود بَـلا دید ، ولی سنگین تر
پای او بیشتر از عمّه ی خود، آبلـه داشت

بعد پنجاه و سه سال از غمِ جانسوز عطش
جگر سوخته ، با آب خُنــک مسئله داشت

دل او محفل یک روضـه ی زهـــرایی بود
اُنـس با فاطمه ی سوخــته ی قافله داشت

کینه از شمر به دل داشت ولی بیش از آن
نفرت از خولی و بُغضی به دل از حرمله داشت

شام دیده ست که در بـزم شرابِ اُمَــوی
نطق کوبنده ی او حالت یک زلزله داشت

لب به نفرین نگشود این نوه ی شاه کرم
بسکه در صبر همانند حسن حوصله داشت

آه برعکس همه ، موقعِ طفلیش ، این مَـــرد
خاطرات بدی از سـاز و کف و هلهله داشت

محمّد قاسمی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا