شعر مدح و مناجات اميرالمومنين (ع)

ایوان نجف

هرکس که بی حب تو سمت حق به راه افتاد
در ابتدای راه خود با سر به چاه افتاد

با دیدن سیمای تو ظلمت فراری شد
از آن به بعد از چشم مردم نور ماه افتاد

فقط حیدر صراط المستقیم است

 

ساقی نشسته دور او باده زیاد است
از این طرف هم مست آماده زیاد است

زاهد گمان کرده که هر مستی حرام است
هر نعمتی که حق به او داده زیاد است

وصال صحن نجف

هر آنچه غیر تو را در جهان سراب نوشتند
به شرح گیسوی تو عارفان کتاب نوشتند

طناب بسته ی دستان توست از چه احادیث
به جعل,دست تو را بسته ی طناب نوشتند

دلِ شوریده

با دلِ سوخته تر , در نظرت خوب ترم
سر بزیر آمدم و نزد تو محجوب ترم

دردمندانه تر از طولِ تمام عمرم
ناله ات کردم و دیدم که چه محبوب ترم

عشق تو

حال بی سامان من از عشق تو سامان گرفت
این گدا از دست تو هر روز آب و نان گرفت

مثل یک مردار بودم گوشه ای از عزلتم
تا که نامت را شنیدم پیکر من جان گرفت

علی ممسوس فی ذات الله

تا تیغِ زلفت ای پدر خاک! خورد تاب
ما سرگذاشتیم بر این تیره ی تراب

انگار خلق محرم راز تو نیستند
وقتی که هست کعبه چنین بر تنش حجاب

دم “حیدر”

به یُمن حضرت دلبر خدا بر من کرامت کرد
همین که نامش آوردم دعایم را اجابت کرد

نه تنها من سرآغاز امورم “یاعلی” گفتم
خدا هم “یاعلی” گفت و شروع امر خلقت کرد

دلاور

احمد(ص) تو را همیشه به عنوان یار خواند
پیوسته از فضائل تو آشکار خواند

پیغمبری که جایگهش صدر جنة است
با خویشتن محب تو را همجوار خواند

طلب مدد از او کن

به جز از علی نباشد به جهان گره‌گشایی

طلب مدد از او کن چو رسد غم و بلایی

چو به کار خویش مانی در رحمت علی زن

به جز او به زخم دل‌ها ننهد کسی دوایی

ایوان علی

موقع خلقت عشاق ز احسان علی
ورز میخورد گل شیعه بدستان علی

عرش اگر در حرمش نیست چرا‌ پس شبها
می نشینند ملائک به شبستان علی؟!

جمال حضرت حق

به آسمان بنگر آفتاب معلوم است
جمال حضرت حق بی نقاب معلوم است

بپرس حضرت پروردگار , حیدر کیست
نپرس … بین سوالت جواب معلوم است

معنی الله صمد

تا معنی اللهُ صمد را بشناسی
کافی است ببوسی درِ این صحن و سرا را

تا دوستی اش اصلِ نماز است , مؤذن
بی نام علی نعره نزن “حیّ علی”را …

دکمه بازگشت به بالا