اوزان غزل که مست مستم کرده
یک شاعر خوب و چیره دستم کرده
گویم همه جا خدا پرستم اما
ایوان نجف علی پرستم کرده
اوزان غزل که مست مستم کرده
یک شاعر خوب و چیره دستم کرده
گویم همه جا خدا پرستم اما
ایوان نجف علی پرستم کرده
هرگز مرام بنده نواز شما نزد
برسینه ندار و گرفتار دست رد
بین نماز ,حین رکوع آمدم که تا
انگشترت نصیب من مستحق شود
گرفته یا علی لبهای ما را
ندارد هیچ کس مولای ما را
اگر می شد غزل می گفتم اما
«دوبیتی» بسته دست و پای ما را
عمریست که ما عاشق و در جوش و خروشیم
شدعشق علی حلقه و ما حلقه به گوشیم
گیریم سزای همه شد آتش دوزخ
گر یار پسندد به خداوند خموشیم
این حرفهای ساده گناهش به پای من
با میل و با اراده گناهش به پای من
تا روز حشر پای ولای تو یا علی
هر کس که ایستاده گناهش به پای من
تویی که ساغر چشمت رقیب می طلبد
سرودن از نفست عطر سیب می طلبد
مسیح آمده از تو صلیب می طلبد
بده سبو , بده باده , عجیب می طلبد
از روز ازل ساقی میخانه علی بود
خم و قدح و ساغر و پیمانه علی بود
روزی که برافراشته شد خیمه ی خلقت
دیدند همه صورت جانانه علی بود
نام تو به روی سینه حک باید کرد
خاک دلم اینگونه الک باید کرد
آن قدر ملیح است بیانات شما
تشبیه به دریای نمک باید کرد
ما غیر علی دلبر و ارباب نداریم
سوگند که بی عشق علی تاب نداریم
از روز ازل نام علی را که شنیدیم
دیوانه شده ایم و خور و خواب نداریم
مگر نجوم ز بدر الدجی چه می دانند؟
زمینیان ز ستون سما چه می دانند؟
به عقل ناقص ما حق بده به تو نرسد
مگر عقول بشر از خدا چه می دانند؟
شروع عشق به نام خدا ,خدای شما
دوباره واشده لب بر ثنا ,ثنای شما
هدف از خلقت من چیست به گمانم که …
من آفریده شدم تا شوم فدای شما
رخصت از حضرت داور که علی بنویسم
به گلستان بروم تا زگلی بنویسم
با علی منزلت عشق معین گردید
با علی خانه عشاق مزین گردید