با نگاهی راحتم کن از بلایا زودتر
دور کن قلب مرا از حبّ دنیا زودتر
یا غیاث المستغیثین کار دستم داده نفْس
غرقِ عصیانم بگو می بخشی آیا زودتر؟!
با نگاهی راحتم کن از بلایا زودتر
دور کن قلب مرا از حبّ دنیا زودتر
یا غیاث المستغیثین کار دستم داده نفْس
غرقِ عصیانم بگو می بخشی آیا زودتر؟!
در سینه مان حسینیههایی مکرّم است
هر شب برای روضهات آقا محرّم است
ما پای شعر محتشمت سینهزن شدیم
باز این چه شورش است که در خلق عالم است
او نمیگیرد به دل، اصلاً نمی آرد به رو
این خدا با هر کسی بد کرده باشد، بهتر است
داد و قالم را ندید و آبرویم را نبرد
سالها مُشتی که میکوبم، پناهش این در است
تا نریزد بر زمین یک قطره از دم ، ذوالجناح
غرق خونِ صاحبش برگشت آندم ذوالجناح
بانوان دیدند که از ظهر خونین تا غروب
یک نفر برگشت از پیکار آن هم ذوالجناح
با غلام رو سیاه، ای یار خوبی می کنی
با نمک نشناس ها هر بار خوبی می کنی
با بدی و بی وفایی ها تو می سازی فقط
این بدی را می کنی انکار، خوبی می کنی
آمدم باز درِ میکده ات گریه کنان
تشنه ام، تشنه ی دیدار، سبویی برسان
اینطرف آنطرفم جان رقیه نکشان
بنده ات را به سر سفره ی زهرا بنشان
بیش از هر چیز عاشق، سوختن را از بر است
بال نه، حیثیت پروانه ها خاکستر است
حاء و سین و یاء و نون تسکین غم های پدر
حاء و سین و یاء و نون رمز دعای مادر است
ما کشته ی توایم به جز این گمان مکن
پروانه های سوخته را امتحان مکن
القصه ما برای تو بااااید که جان دهیم
فکری برای آخر این داستان مکن
بردیم ما هر جا که نام اطهرت را
خوردیم بیش از پیش نان محضرت را
این دستهای بی کسی سوی کسی نیست
از ما نگیری دامن آب آورت را
آزاد ، آنکس که گرفتار حسین است
آباد ، آن قلبی که بیمار حسین است
زهرا خریدارش بود در روز محشر
هر دل در این دنیا خریدار حسین است
در سینه داغ داریم این داغ مختصر نیست
شور و نوای ما را در هیچ سر گذر نیست
دل را دخیل بستیم بر تار زلف ماهی
جز تارهای زلفش جای دگر خبر نیست
هر که برگردانْد رو از راه تو گمراه شد
آنکه دورت گشت، در چشمانِ تو دلخواه شد
فطرس آمد از پرِ قنداقه ات حاجت گرفت
خوش به حال آنکه از آقایی ات آگاه شد