شعر مدح و مناجات

زنجیر غفلت

ای نفس بردی آبرویم را چه راحت
بر باد دادی حاصلم را بی مروت

هر بار توبه کردم و هر بار بشکست
پیش خدایم آب گشتم از خجالت

مه هاشمیان

باز در هیئت ما صحبت ابروی تو بود

حرفهامان همه از چهره ی نیکوی تو بود

نامت آمد به زبان مجلس ما خوشبو شد

عطر این یاس دل افزا همه از بوی تو بود

صفحه تاریخ

تقوا کمیتش بی حضورت لنگ مانده
از این جهان آقا فقط نیرنگ مانده

شوق ظهورت نیست در راس دعاها
اما به ظاهر ندبه ها پر رنگ مانده

گریه

پای قرار عاشقی ات سر گذاشتی
از هرچه بهتر است تو بهتر گذاشتی

می خواستی که دل ببری از گدای خود
این کار را بر عهده ی اکبر گذاشتی

رحمت واسعه

آنقدر که حیله دیده ام آقا جان
از غیر تو دل بریده ام آقا جان

با تو همه عاقبت بخیرند حسین
با تو به جنان رسیده ام آقا جان

عشق علی

زاهد نماز همچو گنهکار بشکند
در خلوتی که توبه ی هُشیار بشکند

روز حساب نزد امیر ست شیخ شهر
باید دهان خویش ز گفتار بشکند

رقص جنون

دارم به لبم شعرِ پر از شور نجف را
آیینه شدم گنبد پر نور نجف را

میخانه‌ی ما مَرد طلب می‌کند و مست
بر ما برسانند اگر انگور نجف را

وارث سـردار حـُنـِین

پرورش یافته یِ دامَن زهراست حسین

قبله گاه دل ما قبلـه یِ دلهاست حسین

آسمان سینه زن روضه یِ ارباب من است

نغمه یِ عرش همین است چه آقاست حسین

وَاسْمَعْ دعایی

وَاسْمَعْ دعایی با تو در دل حرفها مانده
وَاسْمَعْ ندایی که صدایم بی صدا مانده

اَقْبِل به من حالا که اقبالی برایم نیست
در حنجرم وقتی که بغض ربنا مانده

خمارم من

خمارم من خمار باده های زیر ایوانش
مرا شکری است تا هم رشته هستم با خمارانش

نوشتن,آب,بابا را سگ کویش به من آموخت
کسی که صد چو عیسی میشود طفل دبستانش

سلامت میدهم

نگاهی دلربا دارد نگارم
ربوده جزبه اش صبروقرارم

به پست وجاه دنیا دل نبندم
که شاه کربلا شد اعتبارم

ارباب من

یکدفعه عاشقم شد و کم کم مرا خرید
زیبا و زشت هرچه که بودم مرا خرید

مانند «جُون» قبل مُحَرَم شدم غلام
مانند «عُون» بعد مُحَرَم مرا خرید

دکمه بازگشت به بالا