شعر مدح و مناجات

بال جبرئیل

یک ذره از نگاه علی آفتاب شد
انگور بوسه زد به ضریح و شراب شد
مارا ز خاک پای علی آفریده اند
پس با همین حساب علی بوتراب شد

باید برای دل ز تو فرصت بگیرم
باید برایش ساعتی خلوت بگیرم

دیشب برای بار چندم داشت اصرار
با گریه از تو قول یک صحبت بگیرم

گریه عشاق

صبا تو که سحر از کوی ما گذر داری..
خبر ز گریه عشاق در سحر داری

به گردن تو فتاده همیشه زحمت من
ببر سلام مرا تا بقیع پیش حسن

عطرِ نفسش

آن که عطرِ نفسش میکده ها را پر کرد
بیشتر از همه پیمانه‌ی ما را پر کرد

در غم دوریِ او، باز پریشان شده ایم
ناله‌ی هر شبِ ما ارض و سما را پر کرد

علم ِ کیمیا

توتیای چشم‌هایم خاکِ پای فضّه‌ات

خاک ِ پاهای تو باشد توتیای فضّه‌ات

دردهایم را در این درگاه ، آوردم کُنون

آمدم حاجت‌بگیرم از دعای فضّه‌ات

عزیزمن

نگو که خیر نداری برای ما آقا
عزیزمن! کرمت رفته پس کجا آقا

چه اشتباه بزرگی ز نوکرت سر زد
که آمده به سرش اینهمه بلا آقا

داغ عشقت

داغ عشقت پخته کرده عاشقانِ خام را
نوجوانانِ کهنسالِ اسیرِ دام را

می گسارانِ غمت را حاجتِ انگور نیست
اشک ما پُر میکند صد کوزه ی خیام را

پسرِ فاطمه!

عوضِ عمّه ی خود راه برو بینِ مسیر..
پسرِ فاطمه!..با آه برو بینِ مسیر…
به قدم های تو سوگند پُر از خستگی ام
عوضِ من کمی ای شاه برو بینِ مسیر..

عزیزمن

نگو که خیر نداری برای ما آقا
عزیزمن! کرمت رفته پس کجا آقا

چه اشتباه بزرگی ز نوکرت سر زد
که آمده به سرش اینهمه بلا آقا

بنده ات آمد

بنده ات آمد اعتراف کند
دل خود را دوباره صاف کند

بودم عمری اسیر و سرگردان
دست من را بگیر و برگردان

مولای قدسیان

مولای قدسیان شاهنشه جهان
ای امن و ای امان ای روح و ای روان
ابروی تو بود محراب عاشقان
خاک رهت بود مافوق اسمان
ای بر جهان نگار یا مرتضی علی

گره افتاده به کارم

به گره های ضریح تو قسم
گره افتاده به کارم آقاجون
تو خودت حالمو رو به راه کن
مگه جز تو کی رو دارم آقاجون

دکمه بازگشت به بالا