شعر مناجات حضرت علی(ع)
چه کنم نیست توانم که بگویم سخنی
از تو گفتن نبود کار هزاران چو منی
هرکه خواهد ز تو گوید به دو صد سوز جگر
بایدش حق بدهد کوثر و قرآن دگر
چه کنم مرغ دلم میل تو دارد چه کنم
خون اگر از دل و از دیده نبارد چه کنم
تو ولی هستی و اعلاست مقام تو علی
جن و انس و ملک و چرخ غلام تو علی
دارم از عمق دلم آه به یاد سر تو
هم که سوزانده مرا یاد سر و همسر تو
از تو گفتن به همین نکته کفایت که خدا
گفتگو کرده ز صوتت به رسول دو سرا
کوفیانی که ز نان و کرمت سیر شدند
روبه نامت همگی دست به شمشیر شدند
نانتان خورده و بغض تو به دل کاشته اند
روی لب ناله و نفرین به تو را داشته اند
بخدا جز نبی ات واقف اسرار تو نیست
گمره و خار شود هر که گرفتار تو نیست
من که دانم ز همه خلق گنهکارترم
به شب قدر زنم ضجه و قرآن به سرم
میزنم دم ز علی نزد خداوند جلی
به علیٍ به علیٍ به علیٍ به علی
آنقدَر ناله زنم تا که زمینگیر شوم
یا درِ خانهء اولاد علی پیر شوم
داریوش جعفری