اشعار ویژه (پیشنهادی)شعر شهادت اميرالمومنين (ع)شعر شهادت اهل بيت (ع)

غصه ی بابا

(زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها)

خانه ویران شده‌ام غُصه‌ی بابا سخت است

حرفِ دیگر بزن امشب غمِ فردا سخت است

دیدنِ رویِ تو و لَخته‌یِ خونها سخت است

سوختم از نَفَسَت سوختن اما سخت است

باز هم روضه نخوان روضه‌یِ زهرا سخت است

شعله هایِ نَفَسِ شعله‌وَرَت جمع نشد

زهرِ این تیغ چه کرده جگرت جمع نشد

لکه خونهای رویِ بال و پَرَت جمع نشد

بسته‌ام روسری‌ام را به سَرَت جمع نشد

زخمِ پیشانیِ تو وقتِ تماشا سخت است

آه ای چشمِ به خون خسته تو بیدار بمان

حرفِ ناگفته بگو پیشِ پرستار بمان

پشتِ در بودم و گُفتی به علمدار بمان

گرچه بی دست ولی آب نگهدار بمان

از سرِ رو به زمین خوردن سقا سخت است

شبِ آخر شده ‌ای کوکبِ اِقبال مَرو

روضه‌ی باز مخوان این همه از حال مَرو

سَرِ آن پیکرِ اُفتاده‌ی پامال مَرو

جانِ بابا جگرم سوخت به گودال مَرو

بینِ گودال مَیا دیدنم آنجا سخت است

کاش میشُد که بگویی بدنش را نکشید

پنجه‌ها از همه سو پیرهنش را نکشید

تیر در کتف فرو کرده تنش را نکشید

نیزه‌ها شرم کنید و دهنش را نکشید

پیشِ مادر زدنِ سنگ به لبها سخت است

منم و دیدنِ او لحظه‌ی اُفتادنِ او

منم و ضربه‌ی سرنیزه به روی تنِ او

وقتِ ضربه زدن و خَم شدنِ دشمن او

منم و کُندی خنجر به رویِ گردنِ او

زدن ضربه به سینه ولی با پا سخت است

حسن لطفی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا