زهر آبت کرده آن قدری که پیدا نیستی
نه! تو فرزند من؛ آن زیبای رعنا نیستی
نیل اشکم را به دست چاره سازت خشک کن
ای مسیحاروی من! کمتر ز موسی نیستی
درد پهلوهای تو ارثی ست, بر آن صبر کن
میوه قلبم! مگر فرزند زهرا نیستی؟
وقت مرگم آمدی, من نیز امروز آمدم
با رضا باشی تمام عمر تنها نیستی!
وقت مرگت درک حال من برایت مشکل است
آه تقصیر خودت هم نیست, بابا نیستی!
با وجود اینکه داری می کشی پا بر زمین
بازهم شکرخدا که اربا اربا نیستی
بازهم شکر خدا دست کسی مقراض نیست
طعمه عقده گشایی های زن ها نیستی
پیکرت بر پشت بام خانه خواهد رفت لیک
چاک چاک و بی کفن بر خاک صحرا نیستی
راس اکبر رفت روی نیزه ها در کربلا
من ندارم طاقتش را, شکر آنجا نیستی
صبر کردی بر مصائب, مثل اکبر روی نی
شاهد سیلی به روی عمه اما نیستی
اشک می ریزی “سبیکه”! آه حق داری ولی
خوش به حال تو که جای ام لیلا نیستی!
پیمان طالبی