وای وای
رسم است مردم! بین دعواهای مردانه..
بیرون نمی آید به هیچ عنوان زن از خانه
اما در اینجا در نبرد قوم بیگانه
زهرا به میدان میزند پیروزمندانه
گویا پیمبر به جدال بولهب رفته
بانو به جنگ قوم بی اصل و نسب رفته
مثل شراری که به یک گلزار می افتد
آتش به روی در روی دیوار می افتد
ضرب لگد بر مخزن الاسرار میوفتد
با ضربه ی مسمار دست از کار میوفتد
پای غریبه بر روی قرآن به شدت خورد
سادات میبخشند،در محکم به صورت خورد
دست علی بسته ست و دست همسرش زخمی
زهرا سرش زخمی،دلش زخمی پرش زخمی
شاخه شکست و گشت سیب نوبرش زخمی
با دیدن مادر غرور دخترش زخمی
با روضه های کوچه روز پنج تن شب بود
پایان کوچه روضه های شام زینب بود
راه حرم را کوچه پشت کوچه سد کردند
با آل عصمت مردمان شام بد کردند
بد مست ها توهین به الله الصمد کردند
هر سر که می افتاد از نیزه لگد کردند
تا دختران را با لباس پاره میدیدند
بر گریه های بچه ها مستانه خندیدند
دروازه غوغا کوچه و بازار غوغا بود
قوم یهود آماده صدجور بلوا بود
پیش اسیران بین آن اوباش دعوا بود
زینب میان حرف های بددهن ها بود
حال بزرگ قاقله خیلی مشوش بود
بر صورت سرخ اسیران جای آتش بود
سید پوریا هاشمی