روضه شام

در سینه آه , آتش و… در دیده اشک , خار
باید گریست در دل این روضه زار زار

ما با حسین آمده , با شمر می‌رویم
شرمنده باد , چرخ ستمکار روزگار

عمتی المظلومه

در پیش نگاه داغدارم
صد حیف اگر برادرم رفت
عباس نبود,حرمله بود
عباس که رفت معجرم رفت

فتنه کوفه

با قطره قطره خون هوادار تو هستم
تا آخرین لحظه گرفتار تو هستم
این زندگانی را بدهکار تو هستم
در کربلا باشم , علمدار تو هستم

مطلع آفتاب

هفتمین عصمت خداوندی
پنجمین چشمه سار روحانی
تو شکافنده ی علومی و …
مطلع آفتاب عرفانی

طلعت خورشید

درود!طلعت خورشید روزگار علی
سلام مادر آب و سلام یار علی

کسی که گفته نیاید بهار با یک گل
خبر نداشته اصلاً ز نو بهار علی

علی اکبر سلطان طوس

تو هم شبیه حسن یک کریم ممتازی
امامزاده جوادی و دست و دلبازی

ندیده سفره ی باز مضیفخانه یتان
اسیر یا که یتیم و گدای ناراضی

رحمت الله

من حرم لازمم , دلم تنگ است
روزگارم ببین بهم خورده
تو عراقی و من هم ایرانم
سرنوشت اینچنین رقم خورده

شاه مردان

چنان سرباز گیر افتاده ی در بین عدوانش
به دام افتاده ام در لشکر انبوه مژگانش

اگر تیغ کج ابرو تدارک دیده , این گردن
نمیباشم مسلمان گر نمایم رد احسانش

شعر مدح اما رضا (ع)

رضا شدی که رئوفی همیشه ناب بماند
برای عرض دعا راه مستجاب بماند

اگر تو شمس شموسی , تعجبی هم نیست
به گنبد حرمت , خیره آفتاب بماند

یا سیدالکریم الحسنی(ع)

سالیانی ست که بر قبله ی ری رو کردم
دست من نیست , به احسان شما خو کردم

هر سلامی به تو دادیم , حسن داده جواب
بی سبب نیست که در صحن تو هوهو کردم

یا اهل بیت النبوة…

فصل بهارش رنگ بی مهر خزان دارد
باران تند فتنه های بی امان دارد

باید هم اسم علی کینه به دل باشد
وقتی هزاران طعنه هنگام اذان دارد

شعر مناجات با خدا

توبه کردم از خطا , توهین به استغفار شد
بارها گفتم غلط کردم ولی تکرار شد

بار اول میزدی شاید به خود می آمدم
چشم پوشی کردی و وضعم خجالت بار شد

دکمه بازگشت به بالا