گره ای در میان ابرو داشت
در دلش اضطرار عالم بود
هی به خود گفت می روم اما
گره دست عمه محکم بود..
ای سر به زیر تو همه سربلندها
درگیر زلف تو همه گیسوکمندها
زیبا ترین ستاره ی مشکل پسندها
شیرینی غمت شده سر ز قند ها
مانده ام با تن بی جان تو جانا چه کنم؟
با کبودی تن و چشم تو زهرا چه کنم؟
چشم بگشا و ببین حال مرا زهرا جان
حیدر افتاده به این روز…خدایا چه کنم…؟
امشب گدایی ام ز تو آقا بهانه است
مارا نگاه کن که بهانه اعانه است
دست دلم برای گدایی دخیل توست
از پشت در ببین که گدا سر به شانه است
انگار سر دردت تورا بد خواب کرده
تب کردنت بدجور جسمت آب کرده
دیدی که گل هایت برایت گل گرفتند؟
دیدی حسن عکس شمارا قاب کرده؟
نگاهش لب به لب لبریز غم بود
شکسته بال و پر از هر قدم بود
ولیکن استوار و محترم بود
امیر قافله..مرد حرم بود
من رسیدم از سفر اما حسین
داغ دیدم هر گذر اما حسین
ریخت از من بال و پر اما حسین
مجلس مى بیشتر اما حسین
عقده های دلم آن روز اگر وا مى شد
قد من جاى قد مادر اگر تا مى شد
این همه سال،به این حال نمى افتادم
میخ در کاش که بر سینه ى من جا مى شد
یک نفر روى خاک ها بود و
صدنفر فکر غارت از اویند
چیست جرمش؟
علیست بابایش
همه فکر غرامت از اویند
نه سپاهی برای من مانده
نه دگر روزگار یار من است
کوفیان جا زدند آقا جان
مرگ حالا در انتظار من است
عشق در سینهى کبوترهاست
عاشقى از نگاهشان پیداست
عشق پرواز شاپرک ها و
برکهى آب و ساحل و دریاست
عاشقیم عاشق یک جرعه شرابیم همه
سر کیفیم و پىِ باده ى نابیم همه
اهل عشقیم خرابیم خرابیم همه
مست مستیم ولى عین ثوابیم همه