عمامه بر میدارم از سر , حرف دارم
هر جا بیاید نام مادر حرف دارم
هر چه می آید بر سر ما از سقیفه ست
از غربت بسیار حیدر حرف دارم
عمامه بر میدارم از سر , حرف دارم
هر جا بیاید نام مادر حرف دارم
هر چه می آید بر سر ما از سقیفه ست
از غربت بسیار حیدر حرف دارم
کوفه جای تو نیست آقاجان
بخدا که رواست برگردی
جان زهرا تو را قسم بدهم
میکنم التماس برگردی
هرکس که حسّ و حالِ مرا درک می کند
این سوز بی زوالِ مرا درک می کند
کعبه که قرن هاست سیه پوش این عزاست
رنگ سیاه شالِ مرا درک می کند
هر دوتاتون میشدین بنای هم
ابتدای هم و انتهای هم
نور واحدید و فرقی نداره
جلوه میکنید اگر به جای هم
امشب عروسی نه شب عید وصال است
آیینه پیش آب در اعلی کمال است
پیمانه لبخندی بروی باده انداخت
شرب مدام ما از این جلوه حلال است
مینویسم فاطمه و مینویسم یا علی
روی دیوار اتاقم هک شده مولا علی
انبیا بر چادر زهرا توسل داشتند
و توسل میکند بر فاطمه حتی علی
اگر چه دامنم آلوده است اما قبولم کن
فقیرم,بی پناهم,بی کسم آقا قبولم کن
نه محض خاطر بی ارزشی مانند من آقا
مرا محض رضای مادرت زهرا قبولم کن
دل داده ایم؛ در پی هر در نمی رویم
حرِ توایم؛ خانه ی دیگر نمی رویم
منبر بدون روضه به دردی نمیخورد
ما بی حسین جانب منبر نمیرویم
وقتش رسیده است که عرض ادب کنیم
وقتش رسیده حال بکایی طلب کنیم
وقت عزا و گریه و اندوه و ماتم است
امشب عزای اشرف اولاد آدم است
عاشق به غیر از یک دل حیران چه میخواهد
از بى سروسامان,سروسامان چه میخواهد
آبادگردان خانه ام را, خانه ات آباد
از معجزاتت خانه ویران چه میخواهد
در کنارت خواهرت جان دادنت را دید ؟! نه
روی خاک حجره تشنه ماندنت را دید ؟! نه
زیر دست و پا نماندی و تنت عریان نشد
روی رحل نیزه قرآن خواندنت را دید ؟! نه
محمد کیخسروی
به لطف خــدایِ جوادالائــمّه
گدایم , گـــدایِ جوادالائــمّه
غریبم نخوانید یاایّهاالنّاس
شدم آشنایِ جوادالائــمّه