یا علی اصغر(ع)

دارد بساط عاشقی تکمیل می گردد
آیات شادی آفرین تنزیل می گردد
لبخند او لحن خوشِ ترتیل می گردد
دُکّان درد و غصّه ها تعطیل می گردد

نوری ز عرش آمد

نوری ز عرش آمد و وقتِ سپیده شد
مابِین شهر صوت اذانی شنیده شد
در صور جسم،نفخه ی روحی دمیده شد
آئینه ی جمال نبی آفریده شد

چراغ هدایت

حال و هوای چشم ترت جور دیگری ست
ذکر قنوت هر سحرت جور دیگری ست

وقتی میان سجده به معراج می پَری
پِی می برم که جنس پرت جور دیگری ست

یا زهرا(س)

این روزا توو خونه زحمت می کشی
سخته این همه مصیبت می کشی
لااقل پیشَمی سربه‌زیر نباش
نکنه ازم خجالت می کشی

یا ولی الله

در دل اهلِ قلم انگیزه ی تقریر نیست
قصّه ی تنهایی ما قابل تحریر نیست

داغ دوری یا غم کوری..،چه فرقی می کند؟!
در دلِ قُرصِ زلیخا ترسی از تقدیر نیست

مادرِ ما سوخت

سوختن را به عِینه معنا کرد
آنچه با یاس ، هُرمِ گرما کرد

گُل در آتش اگر که جمع شود
دیگر آن را نمی توان وا کرد

تصویر هجرِ دلدار

تصویر هجرِ دلدار ، از چشم تر نرفته
در ساغرِ دلم جز ، خون‌ِ جگر نرفته

یوسف رسید و یعقوب ، هر روز گریه می کرد
داغ پسر هنوز از ، ذهنِ پدر نرفته

غریب‌ترین مردِ روزگار

اگرچه شمع وجود تو گرم سوختن است
بخند..،خنده ی تو التیام دردِ من است

منم، عمیق‌ترین زخمِ پایدار ؛ علی
منم، غریب‌ترین مردِ روزگار ؛ علی

بانیِ خنده‌ی خدا

روحِ جاریِ رودها ! زهرا
بانیِ خنده‌ی خدا ! زهرا
آینه دار هَل اَتیٰ! زهرا
نقطه ی عَطف ماجرا! زهرا

یا فاطمه الزهرا (س)

در سِلک ما،معراج رفتن، پر نمی خواهد
مومن پری بهتر ز چشم تر نمی خواهد

با اشک وقتی حاجت ما را روا کردند
گریه کن‌ات مشکل‌گُشا دیگر نمی خواهد

یا مهدی (عج)

مانند ابری که نمِ باران ندارد
مَن ؛ خشکسالیِ دلم پایان ندارد

دیروز خیلی گریه‌کردن را بلد بود
چشمم توانِ قبل را الآن ندارد

اُمِّ اَبیها

آفتاب جلوه ات از کهکشان‌ها هم سر است
وسعت تابندگیِ تو تعجب‌آور است

طبقِ نَصِّ : ما عَرَفنا قَدرَکِ…،اثبات شد:
درک شأنَت از شعورِ هر بشر بالاتر است

دکمه بازگشت به بالا