لحظه در لحظه در این راه بلا میریزد
زخم یک بام ز سنگ دو هوا میریزد
هر که دارد هوس کرببلا گریه کند
اشک خون منتقم آل عبا میریزد
لحظه در لحظه در این راه بلا میریزد
زخم یک بام ز سنگ دو هوا میریزد
هر که دارد هوس کرببلا گریه کند
اشک خون منتقم آل عبا میریزد
دار و ندارش زینب و دار و ندار زینب است
دل بیقرارش زینب و دل بیقرار زینب است
آقا ز عالم برده دل زینب ربوده از حسین
زینب قرار عالم و او هم قرار زینب است
تویی که از نفست لفظ یار شیرین است
نگار گر که تو باشی نگار ، شیرین است
قرار بوده از اول به هدیه جان بدهیم
زمان بگو و مکان که این قرار شیرین است
در جنان بر فاطمه چون چشم پیغمبر گریست
آسمان هم تیره شد از بس که بر کوثر گریست
نیمه شب همراه نخل کهنه ای با سوز دل
شکوه از مسمار کرد و فاتح خیبر گریست
جایی که اعتبار گدا فرق میکند
حتماً اصول جود و سخا فرق میکند
در خانه ی محقٌر زهرای مرضیه
با آفتابْ…نوعِ عطا فرق میکند
اَلا ای چاه غم بسیار دارم
دلی خون از فراق یار دارم
ندارم شکوه از نامرد مردم
ولیکن از در و دیوار دارم
قمری باز رسید و به دلم نور افتاد
ناخودآگاه مسیرم به رهِ طور افتاد
بیخبر بودم از آن حال و دلم شور افتاد
قافیه بر ورقم جفت شد و جور افتاد
جان گرفتیم از نوای حسین
نفس ماست در هوای حسین
هر چه دادند به پیر و کوچک ما
همه دادند از عزای حسین
سماوات و زمین گوید…امیرالمومنین حیدر
اصول و فرع دین گوید…امیرالمومنین حیدر
خلیل الله می گوید…کلیم الله می گوید
و عیسی هم یقین گوید…امیرالمومنین حیدر
نزنم دم ز کسی جز دم سلطان نجف
نکشم پای دل از سفرهء احسان نجف
روز آغاز ، خدا نقش زده بر دل ما
جان تو جان جهان بسته به جانان نجف
رها از رنج هجران و غم دنیا شدم زهرا
سرم بشکست و غرق خون ز سر تا پا شدم زهرا
میان سجده ام وا شد گره از کار و بارِ من
نبودی تا ببینی از فراغت ، تا شدم زهرا
آه…فرو ریخت
خورشید برافروخته شد ماه فرو ریخت
ای اهل هدایت
در وقت سحر روشنیِ راه فرو ریخت