در قلبمان برای شما جا نداشتیم
اصلاً هوای فاصله ها را نداشتیم
تا این که ما عبور کنیم ازمسیرتان
آماده بود جاده ولی پا نداشتیم
در قلبمان برای شما جا نداشتیم
اصلاً هوای فاصله ها را نداشتیم
تا این که ما عبور کنیم ازمسیرتان
آماده بود جاده ولی پا نداشتیم
نامی شدی , روی لب اینیّ و آنی
یا شایدم بابای از ما بهترانی
بدجور سیلی خورده ام این چند روزه
خوردم , ولی حتی دریغ از تکّه نانی
شب میان دفترم بابای بی سر می کشم
جای این سر را میان دست دختر می کشم
قاری قرآن خود را در شب تاریک شام
با نوای سورهی والفجر و کوثر می کشم
شکر خدا سیاهِ تو دارم به تن حسین
منّت خدای را که فقط عشق من حسین
از بس زدم به سینه شده سینه ام کبود
دارم نشانِ عشق تو را بر بدن حسین
باید برای خویش دلی دست و پا کنی
تا در ره حسینِ زمان , جان فدا کنی
فصل بهار دل شده باید دگر شوی
وقتش رسیده خیمه ی ماتم به پا کنی
دردی به دل دارم ولی درد آشنا نیست
حرف وفاداری است امّا باوفا نیست
در کوچه ها ﭘﯿﭽﯿﺪه رنگ و بوی غربت
جز طوعه در این شهر با من هم نوا نیست
راحت بخواب حاجیِ شش ماهه ی حرم
درکم کنای پسر که به والله مادرم
عمّو که رفت , گفت به خواهر برادرت
من می روم برای شما آب آورم
در خلوتی عجیب نگاهم غریب بود
دستم فقط به دامن اَمَّن یُجیب بود
اَمَّن یُجیب خواندم و یَامَن یُجیب را
از دل صدا زدم, که به دردم طبیب بود
هرچه تیر آمده بر روی تنت جا شده است
بین میدان کرمت باز هویدا شده است
آنقدر نیزه نشسته به روی پیکر تو
هر کسی دیده تو را گفته علی پا شده است
در خلوتی عجیب نگاهم غریب بود
دستم فقط به دامن اَمَّن یُجیب بود
اَمَّن یُجیب خواندم و یَا مَن یُجیب را
از دل صدا زدم, که به دردم طبیب بود
سینه زنیم و جز به شما دل نبسته ایم
آقای خوب من , بخدا سخت خسته ایم
تا وقت می کنیم حسینیه می رویم
آنجا درست زیر لوایت نشسته ایم