مظهر العجائب

گفتیم هر زمان همه جا مرتضی علی
ذاکر شدیم ذکر تو را مرتضی علی

از مدح تو همیشه قلم شرم می کند
ای قدّ شعر پیش تو تا مرتضی علی

وای مادر

دستی از راه رسید وبه رخت جا انداخت
پایی از راه رسید و جلویت پا انداخت

یک نفر که دلش از بغض علی میجوشید
ضربه ای زد به درخانه و در را انداخت

مرا ببخش

قسم به ساحتِ ذکرِ شریف “هو” بابا
به روی من شده این اشک آبرو بابا

“عدو شود سبب خیر گر خدا خواهد”
چه خوب شد که شدم با تو روبرو بابا !

رگ های سرخ حنجرت

باید که از نیزه سرت را پس بگیرم
رگ های سرخ حنجرت را پس بگیرم

آه ای سلیمان زمانه سعیم این است
از ساربان انگشترت را پس بگیرم

لعنت به مرد شامی

بس احترام دیدیم آنهم چه احترامی
در حال انتقامند آن هم چه انتقامی

بغض گلو گرفته فریاد داد و بیداد
یک قافله سکوت و غوغای بی کلامی

صِراطِ عشق

در محفلی که نام تو باشد گناه نیست
غیر از دو دستِ تو بخدا تکیه گاه نیست
در مکتبِ تو بحث سفید و سیاه نیست
حالم بدونِ یادِ نجف روبه‌راه نیست

یا جواد الائمه(ع)

بردار از خاکِ کفِ حُجره سَرَت را
از بی کسی کمتر صدا کُن مادرت را

اینجا جوابِ ناله‌هایت نیش‌خند است
اصلاً نمی‌فهمند چشمانِ تَرَت را

مکتب تو

دلم به غیر شما با کسی موافق نیست
گلی به عطر خوش پیچک و شقایق نیست

به دست آتش دوزخ همیشه در بند است
به نام نامی تو هرکسی که عاشق نیست

قاتل مادرم

خیلی سخته اسیر بلا بشی
زیر بار درد و غصه تا بشی
از کوچه تا خونه راهی نباشه
اما واسه مادرت عصا بشی

کرمت ذاتیه

کرمت ذاتیه الحق میتونی
یه گدا رو یک شبه آقا کنی
محاله شما بهم بگی برو
محاله که دستامو رها کنی

دلیر شیر جمل

آفتاب علی الدوام حسن
سحر مسجد‌الحرام حسن
ماه زیبای پشت بام حسن
حسنی زاده‌ای به نام حسن

هم قدّ سقا شده ای

تو که اینگونه روی خاک ز هم واشده ای
وای بر من که دچار غم عظما شده ای

دیشب ازطعم خوش مرگ وعسل میگفتی
ظهرامروز در این معرکه معناشده ای

دکمه بازگشت به بالا