دور نمي شود دمي ذكر تو از زبان من
دل ز همه بريده ام عشق تو آب و نان من
من چه كنم كه عاقبت كربوبلا بري مرا
از غم دوري حرم روي لب است جان من
دور نمي شود دمي ذكر تو از زبان من
دل ز همه بريده ام عشق تو آب و نان من
من چه كنم كه عاقبت كربوبلا بري مرا
از غم دوري حرم روي لب است جان من
با قدي مثل كوه از سر زين
قمر از عرش خورد روي زمين
تير در چشم و دست هم كه نبود
چه كشيد، آه ،آن غريب ترين
ما جمله هوادار تو هستيم آقا
عمري است گرفتار تو هستيم آقا
كافي است كه لب تر بكني ، مي ميريم
ما ميثم تمار تو هستيم آقا
حرفی نمانده دوستان و دشمنان را
پر کرده است از نام خود گوش جهان را
فرمود اگر بی دین شدید آزاده باشید
با این سخن دربند کرد آزادگان را
ما هرچه از شما بنویسیم ابتر است
شان شما رفیع و مقام تو کوثر است
وصف تو در سخن بخدا غیر ممکن است
خاک رهت ز جنت و فردوس هم سر است
سر سال است بیا کیسهی مارا پر کن
کاسه ی چشم من ازروضه ی زهرا پر کن
جای خالی مرا در حرمتای مولا
به دو دستان یداللهیسقا پر کن
سریز نیزه زمین خورد بس که زخمی بود
سری که وا شده از هم ز ضربه های عمود
سریز نیزه زمین خورد, وای خواهر او
چگونهمی نگرد غلط خوردن سر او
از سر زین به زمین شاه جهان چون افتاد
خیمه و عرش خدا کرد از این غم فریاد
برگرد و شام ظلمتمان غرق نور کن
دل های پر زماتم مان پر سرور کن
هر جمعه با نیامدنت خرد میشویم
برگرد و باز چهره ی ما پر غرور کن
تنها زتو قصیده ی هجران شنیده ایم
یک بار شعر آمدنت را مرور کن
ای آخرین مسافر دنیا بیا شبی
از کوچه ی غریب دل ما عبور کن
((دل مرده ام قبول ولی ای مسیح من))
((یک جمعه هم زیارت اهل قبور کن))
ای آخرین امید مکن نا امیدمان…
مولا به جان حضرت زهرا”س”ظهور کن
هاشم مصطفوی
امشب هوای سینه روحانیست یاران
دنیا به چشمانم چه نورانیست یاران
امشب دلم شور عجیبی باز دارد
صحن دلم ابری و طوفانیست یاران