در خانه ای که بال مَلک سایه گستر است
چشمان اهل بیت به بیمار بستر است
محزون تر از نگاه علی ، آه فاطمه است
گویا شب جدایی اخلاص و کوثر است
در خانه ای که بال مَلک سایه گستر است
چشمان اهل بیت به بیمار بستر است
محزون تر از نگاه علی ، آه فاطمه است
گویا شب جدایی اخلاص و کوثر است
مادر به نونهالی من رحم کن مرو
جان حسین جان حسن رحم کن مرو
ماخودبخود به آتشِ غم مبتلا شدیم
بر اهلِ خانه شعله مزن رحم کن مرو
پشتِ دروازه غرق ابهام است
ازدحامی عجیب در شام است
کاروان را مُعطّلش کردند
این چه جور احترام و اکرام است
مسلمم، دار و ندارم را به دار آویختند
کینه های بدر و خیبر را سرِ من ریختند
دوست و دشمن ز یک وعده بهم آمیختند
کوفه را با دِرهم و دینار بر انگیختند
اصلِ لذّت از مناجاتِ سحرهایم علیست
برترین مضمونِ احیا مدح مولایم علیست
بهترین سوگندِ پیغمبر به درگاه خدا
هر سحر، نامِ شَهَنشاهِ دو دنیایم علیست
از گُل یاس یاد باید کرد
یاد کوثر زیاد باید کرد
یاد کن اَختران مولا را
روضۀ دختران زهرا را
کیست بعد از فاطمه بانوی والا ، زینب است
آنکه ما را جمع کرده دور مولا زینب است
کیست آنکه ارث از مادر بزرگش برده است
آنکه او را چون خدیجه خواند طاها،زینب است
تنها میان کوچه ها من دیده بودم
مادر زمین افتاد و من ترسیده بودم
ترسیده بودم مادرم درجا بمیرد
چون غنچه از طوفان به خود لرزیده بودم
اشکی که ما داریم باران هم ندارد
حالی که ما داریم طوفان هم ندارد
هجری که ما دیدیم یوسف هم ندیده
دردی که ما داریم کنعان هم ندارد
گیسوی گِره خوردۀ من باز نمی شد
دیگر سَرم از دستِ پدر ناز نمی شد
می خواستم آن نیمه شب از درد بمیرم
این دست شکسته پَرِ پرواز نمی شد
روزی ما شد در این ظلمت جمال آفتاب
خوش درخشیدیم در ظل کمال آفتاب
ذره ای بودیم و گردیدیم مال آفتاب
آمدیم آگه شویم از شرح حال آفتاب
زدرد غربت تو شهر,غرق آهم شد
نگاه گرمِ تو از دور در نگاهم شد
همین که نام تو بردم شکست دندانم
سلام دادم و تنها همین گناهم شد