جانم حسین (ع)

نوکر این خانه در مدار حسین است
جان و دلش تحت انحصار حسین است

عارف و عالم , بزرگ و کوچک این جمع
هر که به هر جا رسیده کار حسین است

حب علی

تنها اسدالله به خیبر شده فائق
مبهوت شدند آن دو فراریِ منافق
از واهمه گشتند به هر سو متفرق
جا داشت همان لحظه که طاغوت کند دِق

پسر فاطمه

ای رئوفِ همیشه خوب سلام
پیش تو میشود دلم آرام
شد زیارت همیشه نیمه تمام
هر که رویت ندید شد ناکام

آستان حجره

زانوی خسته اش تکان میخورد
پیکرش را کشان کشان میبرد
چند باری میان راه افتاد
گفت یا فاطمه به راه افتاد

شعر مناجات امام زمان (عج)

شکوه دارم از خودم بر بخت خود پا می‎زنم
سال‎ها روضه می‎آیم و باز درجا می‎زنم
گریه‎ات را با گناهانم درآوردم, ولی
می‎نشینم ناله‎ی الغوث آقا می‎زنم

اذن دخول

رسیده ام در باب الجواد با امید
چرا که یاس پر است از تضاد با امید

برای رفع گره های کور آمده است
دلی که دست به دست تو داد با امید

امیر قلندر

دنیا مثال حمزه علمدار دیده ؛ نه!

پیغمبر شبیه تو غمخوار دیده ؛ نه!

کوه احد ز خویش قوی تر ندیده بود

مانند تو امیر قلندر ندیده بود

شعر مدافعان حرم

گفتن از نامِ شهیدان جَنَمی میخواهد

گاه شمشیری و گاه, یک قلمی میخواهد

دل به دریا زدگان را حرمی میخواهد

دختِ شاهِ عربی را عجمی میخواهد

شعر حضرت قاسم ابن الحسن(ع)

با لبت رنگِ عقیقِ یمن از یادم رفت
قصّه یِ عشقِ اویسِ قرن از یادم رفت

میچکد از دو لبت باز عسل دامادم
سخن از تو به میان آمد, منْ از یادم رفت

شعر مناجات با خدا

من بدی کرده ام اما تو مرا بد نزنی
بعد یک عمر که این بنده ات آمد نزنی
با همین روی سیاهش به تو رو زد نزنی
روی پیشانی او مهر نیاید نزنی

شعر روضه حضرت رباب(س)

برای بستن دستش طناب لازم نیست
یکی به تیر بگوید شتاب لازم نیست

تمام دشت پر از عطر و بوی این غنچه است
معطر است زمین پس گلاب لازم نیست

خدای من…

سزایم بود اگر از دست دادم آسمانم را

که من با دست‌های خود شکستم نردبانم را

دلم از حرف لبریز و زبانم از لغت خالی

نمی‌دانم بگویم یا نگویم داستانم را

دکمه بازگشت به بالا