امشب خرابم اوّلِ این چند صف کو
مستم کسی که میشود با من طرف کو
آن جام که بردارم و گیرم به کف کو
ساقیِ دامن پاک، شاه لو کشف کو
قرآنِ زینب! سوره ات کوتاه تر شد
بابا چرا افطارت امشب مختصر شد
نان و نمک خوردی به زخم من نمک خورد
دختر شدن خیلی برایم دردسر شد
نمیدانم چه کردم که به هجرانت دچارم من
میان میکده هستم ولی بی اختیارم من
نمیدانم کجابودم، به کی گفتم دعایم کن
فقط آنقدر میدانم بجز تو کس ندارم من
برزخمهای سینهی عاشق دوا بس است
داغ ندیدنت به جگرهای ما بس است
بی تو شبیه کوچهی تنگ است شهرمان
ای زائر شهید مدینه بیا بس است
ماه رمضان آمده با ماهِ تمامش
میلاد حسن آمده گوئید سلامش
او کیست که هرلحظه در این شام بهاری
گل می شکفد از لب زرین کلامش
خوشهء چشم سیاهت بار دارد می دهد
مجمر دستان تو افطار دارد می دهد
مستی شاءن نزول آیه های خنده ات
دست جبریل امین هم کار دارد می دهد
آن شب که عشق بود و خدا بود و هیچ کس
قافیه مست چشم شما بود و هیچ کس
میخواست عارفانهترین شعر گل کند
تنها لب تو مرد دعا بود و هیچ کس
ماه رمضان آمده با ماهِ تمامش
میلاد حسن آمده گوئید سلامش
او کیست که هرلحظه در این شام بهاری
گل می شکفد از لب زرین کلامش
گنج مخزون که خدا داشت، گدا هم دارد
این گدا فاطمه دارد که خدا هم دارد
بی جهت خالق ما خالق حیدر نشده
نظری داشت به سلمان که به ما هم دارد
گنج مخزون که خدا داشت گدا هم دارد
این گدا فاطمه دارد که خدا هم دارد
بی جهت خالق ما خالق حیدر نشده
نظری داشت به سلمان که به ما هم دارد
روی دل تصویر ماهم را کشیدم آمدم
باز هم کوه گناهم را کشیدم آمدم
قفل بر روی در میخانهء مستان زدند
بی خیالِ قفل! راهم را کشیدم آمدم
مهربان! از دامن لطفت گریزانم هنوز
بیشتر از هر کسی آلوده دامانم هنوز
اعتمادی نیست بر ذکر و نماز و روزه ام 
اعتمادی نیست یا رب چون به ایمانم هنوز