عمو عباس

در حوالی تن تو بوی غم پیچیده
بوی بی کس شدن قافله هم پیچیده

دست تو قطع شد اما دل تو وصل من است
پنج انگشت تو بر چوب علم پیچیده

بگو چکار کنم

مرید مادر من قبله مراد شدی
بگو چکار کنم کم شدی زیاد شدی

گرفت بر جگر من شرار سوختنت
کریم من! وَسِعَت کُلِّ شَئ گشته تنت

خِس خِس سینه ات انداخت ز پا بابا را
به زمین هِی نکش آنقدر عزیزم پا را

پیرمردم!همۀ دلخوشی من برخیز
برنمیخیزی اگر باز کن این لبها را

داغ جوان

یا به جایی خبر مرگ پسر را نبرید
یا که بردید به تشییع پدر را نبرید

پدری داغ جوان دید ملامت نکنید
روی زانو اگر افتاد شکایت نکنید

حدیث روضه

حدیث روضه ی دردآوری که برگشته
رسیده تا حرم مادری برگشته

تنش مقابل لشگر سرش به سمت حرم
چه معجزات که دارد سری که برگشته!

وای از دل رباب

رفت و داغ دوریش دامان مادر را گرفت
از دم خیمه سرو سامان لشگر را گرفت

تیر با چه سرعتی آمد بماند قصه اش
آنچنان آمد که آقا جای تن سر را گرفت

مثل یک سردار

قرص ماهی از دل گهوار بیرون میزند..
شیرخواره مثل یک سردار بیرون میزند

یک علی زیر عبا و یک علی روی عبا
از دم خیمه علی هربار بیرون میزند

سه ساله کربلا

وقت عبور حس خطر داشتن بد است
در ازدحام درد کمر داشتن بد است

یکجور میزنند مرا پای نیزه ات..
انگار بین شام پدر داشتن بد است

عمو حسین

دوش در خیمه اش از غصه نجاتم دادند
تا فدایش بشوم برگ براتم دادند
از عسل حرف زدم شاخه نباتم دادند
یاحسن گفتم فورا حسناتم دادند

فابک علی الحسین

از چشم‌ گریه مانَد و از گریه عزتش
از جام باده مانَد و از باده لذتش

فرمود امام صادق ما روضه جنت است
دنیا جهنم است برو سمت جنتش

یا قاسم ابن الحسن(ع)

چنان به گوش بیابان نوای من مانده
که در جنان پدرم در عزای من مانده

چه لقمه ها که گرفت از تنم سم مرکب
ز من گدشت و کنون تکه های من مانده

دست بر سینه شدم‌

بر سر بام گرفتار به صد شیون و آه
میفرستم چه سلامی به اباعبدلله

دست بر سینه شدم‌ رو به بیابانم من
تو کجای سفری حیف نمیدانم من

دکمه بازگشت به بالا