روضه

بسته شد روز ازل قول و قرارم با حسین

شکر لله!شد مبارک روزگارم با حسین

سینه زنها یا ز نسل جون یا که قنبرند!

خیر دیده قرنها ایل و تبارم با حسین

سر بازار

پشت دروازه عجب غوغا شده کاری بکن
ای برادر خواهرت تنها شده کاری بکن

گفتم از اینجا نبر مارا ولی لج کرد و برد
روی خیلی ها برویم‌ وا شده کاری بکن

جگرم سوخت

کوفه که شهر علی بود چنان کرد به من
وای از شام که بغض پدرم را دارند

سرهرکوچه معطل شده ام خسته شدم
چشمشان کور! همه قصد تماشا دارند

بانی عزا

از ازل چشم ها برای تواند

گوش ها وقف روضه های تواند

قوم من خاک پای آن قومی‌‌..

که همه عمر خاک پای تواند

تب وصال

تب وصال تورا شب شب به سر دارد
کسی که از غم تو گریه سحر دارد

هوایی تو هوایی هیچ بامی نیست
تعلقات برای گدا ضرر دارد

میان کوفه اسیرم

هرچند فاتح همه ی جنگها شدم
خیلی میان کوفه اسیر بلا شدم

ابروی من شکست سر کوچه ای شلوغ
زخمی سنگ بازی این بچه ها شدم

راه بود و راه بود

راه بود و راه بود و راه بود
کاروان همراه ثارالله بود

کاروان نه قبله گاه عالمین
مرد یا زن جمله عشاق الحسین

روضه میگیرید

گفت شیخی غافل از دنیا و دین
روی منبر نکته ای بر سایرین..

کای عزاداران که دل دل میکنید!
جای واجب کار باطل میکنید!

آب روی ماست گریه

آب روی ماست گریه آبروداریم ما..
با لباس مشکی ات عمریست خو داریم ما

باطهارت بودن از ارکان مجنون بودنست
حرف لیلا میشود هرجا وضو داریم ما

خانه عشاق

وقتی که روح عاشقان وابسته تن نیست
در مرگ فیضی هست که در زنده بودن نیست

من دیدمت با دل! بقیه را نمیدانم
هرجا که دل باشد جواب یار هم‌ لَن نیست

سفره دار

من که جلد بام شاه مشهدم
دست بر دامان پر مهرش زدم
نان خوبان‌ میخورم گرچه بدم
(مَن اَراد الله) خواندم آمدم

یا عطشان

دوباره یک شب جمعه! دوباره آه حسین!
رسیده تا همه جا بوی قتلگاه! حسین!

دوباره فاطمه دارد بُنَیّ میخواند
گرفته زمزمه دارد بُنَیّ میخواند

دکمه بازگشت به بالا