رد نکن

 

بخر ای یار گریه های مرا
بشنو امشب خدا خدای مرا

آنقدر آمدم کرم بکنی
بنویس این برو بیای مرا

دست علیست

فیض بیداری وقت سحرم دست علییست
ای خدا شکر! که برروی سرم دست علیست

عزتش مال خودش بود به من هم بخشید
آبرویی که به آن مفتخرم دست علیست

یا محسن

پای تو اهل بکا کم میارن
صائبا محتشما کم میارن
واسه تو شعر و قصیده کم میگن
واسه مدحت شعرا کم میارن

نسیم صبح

مثل نسیم صبح به عرفان‌ رسیده ایم
وقتی بدست بوس کریمان رسیده ایم

یک دسته ساختیم و به صحن مطهرش
با نغمه امام رضا جان! رسیده ایم

چه باید بکنم

خسته خسته ام ای یار چه باید بکنم
رفتم از یاد تو انگار! چه باید بکنم

این دوماه از کف من رفت و‌ نکردم کاری
وای از غفلت بسیار! چه باید بکنم

دست کریم

به مهربانی و دست کریم شهرت داشت
برای مردم بی رحم نیز رحمت داشت

سه سال هسته خرما مکید و راضی بود
بزرگ بود ولی اینچنین ریاضت داشت

وقت رفتن رسیده

نفسم در شماره افتاده
رنگ و رویم پریده است علی
سر من را بگیر بر زانوت
وقت رفتن رسیده است علی

راه مشهد

در آستانت از تو پنهان نیست حیرانم
مانند یک نوزاد پاکم زیر بارانم

پای مرا بشکن که پابند خودت باشم
دستم بدامانت ببین الوده دامانم

یاریم‌ بده

ای طشت یاریم‌ بده دیگر بریده ام
این زهر را را به قصد شفایم چشیده ام

کم سن و سال بودم و پیری به من رسید
مانند شمع قطره به قطره چکیده ام

چای روضه

هرچه من کمتر ادای حق دلبر میکنم
بیشتر با مهربانی های او سر میکنم

اشک من مثل نماز پنج گانه میشود!
که در آن از معصیت خود را مطهر میکنم

هوای وصال

در هوای وصال دربه درم
شاهدم گریه زاریِ سحرم

جگرت خون شده ز غفلت من
من‌ هم از غصه ی تو خون جگرم

پناه عالم

ای مسیح خانه طه حسین
یابن حیدر یابن زهرا یا حسین

دست من کوتاه مانده از ضریح
تو بگیر این‌دستهایم را حسین

دکمه بازگشت به بالا