حسین من

با اینکه گفتم از عشق ، از عشق بی نصیبم
از آشنام گفتم ، اما خودم غریبم

عشق حسین من را تنها نمیگذارد
در بین نخلها هم سرمست عطر سیبم

باب الجواد

غیر از شما کسی به دل ما امان نداد
غیر از شما کسی به گدا، آب و نان نداد

از هر کسی سوال نمودم «کجا روم؟»
جایی به غیر خانه‌ی تان را نشان نداد

عزیزم حسین(ع)

تا که من یاد تو کردم، زبان گفت حسین
چشم ابری شد و با اشک روان گفت حسین

قاب عکس حرمت دیدم و بیچاره شدم
این دلم پر زد و با هر ضربان گفت حسین

امام رئوف

حال دلم میگیرد و بد میشود گاهی
بغضی می آید گریه را سد میشود گاهی

باید کبوتر شد ، پری زد تا به آن شهری
کانجا فرشته رفت و آمد میشود گاهی

سلام ای شوق وصالم

نُقل حرف آدما اول هر کلام سلامه
کلامی که با سلام شروع شه بهترین کلامه
یه سلام میدم به محضر همونی که چشامه
خاک پای نوکراشم به خدا که از خدامه

نسیم مهر تو

نسیم مهر تو بر موج شد سوار اینجا
گرفت تاب و تب روح ما قرار اینجا

ملائکه دم نقاره خانه داد زدند
هزار حاجت اگر داشتی بیار اینجا

یا صادق آل عبا

به جای تیغ خون آلود، تیغی جوهری داری
نه از مردان جنگ، از اهل دانش لشکری داری

کلاس درس نه، دکان عشق است این که می بینم
چه آوردی که از هفتاد ملت مشتری داری؟

خلوت افلاکیان

جلوهٔ جنت به چشم خاکیان دارد بقیع
یا صفای خلوت افلاکیان دارد بقیع

گرچه با شمع و چراغ این آستان بیگانه است
الفتی با مهر و ماه آسمان دارد بقیع

مولای من

مسیر عاشقی گرچه عجیب است و خطر دارد
ولی حق بر دل دلدادگان بی شک نظر دارد

تمام دلخوشی های گدایان گوشه ی چشمیست
به قلبم دوریِ از یار میدانی ضرر دارد

فُزتُ و رب الکعبه

تیغ آمد همچو تاجی بر سر حیدر نشست
نغمه ی فُزتُ چو بر لبهای حیدرنقش بست

هاتفی در آسمان در مدحت حیدر سرود
رستگار ی در دو عالم پادشاه حق پرست

حی علی الصلاه

آسمان بود غرق دلشوره
چرخ از گردشش پشیمان بود
حس و حالی غریب حاکم بود
گیسوی نخل ها پریشان بود

[جانم علی

فقط نه تیغ کرم ” ذوالفقار” داشت علی
میان قلب خدایش قرار داشت علی

خدا برای رسولش شبیه حیدر شد
چرا که نزد خدا اعتبار داشت علی

دکمه بازگشت به بالا