گریه کم کن

دلِ من خون و تو هم گریه مکرر داری

در دلت داغ شکسته شدن سر داری

خنده ی تلخ دو چشم پُر ِ دردت گوید

قصد داری که غم از جان علی بر داری

غسل بابا

نیمه شب بود و از بهشت خدا

ناله و سوز و آه می آمد

شعله های غم بزرگ کسی

از دل سرد چاه می آمد

عاشقانه‌تر

خدا به هر که شبی عاشقانه‌تر داده

دو چشم جاری و اشکی روانه‌تر داده

زمان خلقت عالم خدای عشق‌پسند

به عاشقان جگری پر زبانه‌تر داده

رفته صبرم از کفم

رفته صبرم از کفم این حال نمی فهمم چیست

عمق فاجعه صد سال نمی فهمم چیست

درکم از اوست همین قدر که شد ذبح عظیم

باقی روضه گودال نمی فهمم چیست

بهشت را مبر از خانه

بهشت را مبر از خانه ناگهان بانو

برای بی کسی فاطمه بمان بانو

به جان دختر مظلومه ات مرو از دست

مساز اشک یتیمانه را روا بانو

زباران نجیب تر

ای سبز چشم هات زباران نجیب تر
ای جذبه ات, نگاه خدا, بلکه سیب تر
از خنده ی بهار به گل آشنا تری
ای هر غروب جمعه غیابت غریب تر

رایَت نصر خدا

رایَت نصرخدا به دوش ابالفضل

ناله ی تومعنی خروش ابالفضل

خنده یمستانه ات سروش ابالفضل

صرف دلِ تو توان و توش ابالفضل

فاتح شام

حق خواسته که دست عطا داشته باشی

بالابنشینی و گدا داشته باشی

والله که حق است که در جمع بزرگان

بالای سر عمّه تو جا داشته باشی

بال مارا به آسمان ببرید

بال مارا به آسمان ببرید

تا افقهای بیکران ببرید

از همین فاصله دخیل مرا

به حرمهای مهربان ببرید

بال جبریل غزل های مرا آوردند

بال جبریل غزل های مرا آوردند

بشکن ای نیل که موسای مرا آوردند

و شکوه دم عیسای مرا آوردند

دست بر سینه که آقای مرا آوردند

امید گمشده ی

امید گمشده ی سرزمین سبز خدا

امام مثل پیمبر,پیمبر فردا

تمام وسعت صحرا به عشق تو سبز است

بهشت ساکن صحرای توست زین گلها

علی وارمان کند

ما را سرشته اند علی وارمان کند

حتی نوشته تشنه ی دیدارمان کند

صلاً خدا به روی من و تو حساب کرد

وقتی که خواست برده ی بازارمان کند

دکمه بازگشت به بالا