حسن جان

باغ دل بتول و علی را ثمر حسن
در زینب است و لعل حسین و گهر حسن

شاه جهان علی‌ست چه شاهی که بهر او
شد عرش حق اریکه و شد تاج سر حسن

جانم حسن(ع)

زمین گدای عطای علی الدوام حسن
زمانه ریزه خور لطف مستدام حسن
بهشت مست کرامات ناتمام حسن
به نام باب نجات بشر به نام حسن

کریم اهل بیت

هر کسی وقت گرفتاری سراغش را گرفت
روزی سالانه ی دیگِ اجاقش را گرفت

رو به رو شد هرکسی با حُسنِ زیبای حَسَن
او وفاقش داد و از قلبش نفاقش را گرفت

واویلا

بی اضطراب، جان بده بانو، کفن رسید
غیر از حسین سهمیه پنج تن رسید

احمد ، علی و فاطمه با تو چهارتا
این پنجمی به حکم خدا بر حسن رسید

ماه رحمت

جمله ای از نور روی طاق عرش افتاده است
میزبان هم بحر مهمانان خود آماده است

جان ما آماده یک مستی جانانه شد
روزه داران لحظه دیدار صاحبخانه شد

آلوده ام رو سیاهم

اگر چه در این امتحان هم رَدَم من
خودت دعوتم کردی و آمدم من

گر آلوده ام رو سیاهم بدم من
ولی هر چه هستم به تو رو زدم من

شبیه حضرت زهرا

شبیه گم‌شده پیدا شدی برای حسین
سه سال حضرت زهرا شدی برای حسین

چه دخترانه و معصوم دلبری کردی
عزیز کرده بابا شدی برای حسین

کجایی آقا

دیده اشک است و جگر آتش و دل غم دارد
دار دنیا چه کم از داغ جهنم دارد؟

نسل ها در پی هم چشم به راهت مردند
نسل امروز هم آینده مبهم دارد

شب برکات

شب قدر است و شب بارش خیر و برکات
آمده ماه جبینی که بُوَد جلوهء ذات
آمده تا که شود ساحل کشتیِ نجات
به قدم های پر از میمنت او صلوات

ای طلعت زیبا

ای طلعت زیبای تو، عکس جمال لم یزل
وی غره ی غرای تو، آیینه ی حسن ازل

ای دره ی بیضای تو، مصباح راه سالکان
وی لعل گوهر زای تو، مفتاح اهل عقد و حل

دریا دل ابوفاضل

شبیه حیدر کرار دریا دل ابوفاضل
که با هر ضرب تیغش فتح شد حاصل ابوفاضل

کسی که خنده‌اش آئینه‌ی آیات رحمت بود
و با خشمش عذابی سخت شد نازل، ابوفاضل

قلب رو به قبله‌ام

قلب رو به قبله‌ام را کرد احیا پرچمت
ای نفس‌هایم بقربان مسیحا پرچمت

هر محرم با هزاران شوق بر تن کرده‌ام
رخت مشکی ظاهراً، در باطن امّا پرچمت

دکمه بازگشت به بالا