با اینکه بی وفا شده ام با وفا ببخش
این بار محض خاطر زهرا مرا ببخش
خود را اسیر بند معاصی نموده ام
من توبه می کنم تو فقط بنده را ببخش
با اینکه بی وفا شده ام با وفا ببخش
این بار محض خاطر زهرا مرا ببخش
خود را اسیر بند معاصی نموده ام
من توبه می کنم تو فقط بنده را ببخش
سلام ما به حضور مطهّرت خاتون
درود , دختر ارباب عشق و زیبائی
سلام روشنی چشمهای ثارالله
درود آبی بی انتهای دریائی
راهی کربلا دل رسوا نمی شود
این نامه جز به دست تو امضا نمیشود
ای روح حیدری تو در جان مصطفی
بی تو جمال جلوه زهرا نمی شود
بخوان قنوت غزل را که نور مادر شد
به بوی سیب حرم سینه ها معطّر شد
نهاد پا به زمین و هوای عشق آورد
هوای شهر نبی از همیشه بهتر شد
مردی از جنس عشق ,جنس بلور
مردی از تیره ازسلاله ی نور
مردی از جنس خاکعاشورا
تک سوار قصیده هایوفا
برای واژه به واژه وضو گرفتم باز
نزول سوره ی باران دوباره شد آغاز
چه می شود ز تو گفتن , چه می توانخواندن
برای کشف تو باید به چلّه ها ماندن
سلام روشن زیبائی کرامت ها
سلام حضرت بانو غلامت آمده است
شکسته تر ز سکوت رواق آینه ها
گدای دم دمی بی مرامت آمده است
از غم غربت من ارض و سما می سوزد
پای این روضه , دل آزاد و رهامی سوزد
مونس صبح و شبم ظلمت این زندان است
عمر من پیش همین ثانیه ها می سوزد
علی راه سعادت , روح دین است
علی تفسیر قرآن مبین است
علی تصویر آیات الهی است
و این یعنی که او حبل المتین است
سلام حضرت باران سلام یا مولا
امام زاده ی سلطان سلام یا مولا
گدا برای تو بودن بهانه می خواهد
ظهور معرفتی عاشقانه می خواهد
ای بهترین بهانه خلقت ظهور کن
صحن نگاه چشم مرا پر ز نور کن
چشمم به راه ماند بیا و شبی از این
پس کوچه های خاکی قلبم عبور کن
السلام علیک یا مولا
عالمی را غریبیت کشته
ای غریب غروب سامرا
عالمی را غریبیت کشته