هر دل که جدا از تو شود دل شدنی نیست
ایمان به جز از راه تو حاصل شدنی نیست
عقلی که گره خورد به عشق تو یقینأ
از سنگ غم حادثه زایل شدنی نیست
شعر اعياد و مناسبت ها
نماز شکر خوانده ام , به خاطر محبتت
همیشه مست مانده ام , به جرعه ی ولایتت
نیمه ی جان کشانده ام , به بارگاه رحمتت
به عمق دل نشانده ام , رزق خود از کرامتت
مِثل خودش مِثل خَلقَش از هرجَهت بی نَظیر است
مَردی که در اوجِ غُـربت , عشقِ صغیر و کبیر است
مـفهــوم آزادگی را فـهمــیده بهتر ز هر کـس
آن کس که در دام زُلـفِ تو در توی او اسیر است
حَرَمَت قبله ی دل کعبه ی عشاق علی
بر تو و آل تو عالم همه مشتاق علی
ای که تصویر یَد حضرت رَبّی به نبرد
تو یداللهی و دستت یَم اِنفاق علی
شهادت می دهم حبل المتین عین الیقین هستی
صراط مستقیم حقی و یعسوب دین هستی
شهادت می دهم دست خدا در آستین هستی
شهادت می دهم مولا امیرالمومنین هستی
ای یوسف گمگشته کجای عرفاتی
در خیمه خود گرم دعای عرفاتی
توقبله دلها توصفای عرفاتی
تومرکز احسان خدای عرفاتی
عبدی که بود پست و هوسران تر از همه
برگشته سر به زیر, پشیمان تر از همه
از خود فرار کرده غلام فراری ات
سوی تو بازگشته گریزان تر از همه
بر بی کسان پناهی , یارب الهی العفو
کن سوی ما نگاهی , یارب الهی العفو
ای مهربان خدایم , ذکر من و ندایم
بگذر تو از خطایم , یارب الهی العفو
شبی میان همین روضه ها قبولم کن
به حرمت غم آل عبا قبولم کن
درون سینه ی من حبّ مرتضی جاریست
به حق فاطمه و مرتضی قبولم کن
گل, فزون است, ولی آن گل, بیخار کجاست؟
خیمه بسیار بوَد, خیمۀ دلدار کجاست؟
دل آوارۀ من, خانه به دوشِ یار است
ای حرم با من دلخسته بگو, یار کجاست؟
دلواپسِ منی و حواس من به تو نیست
فریاد رس منی و حواس من به تو نیست
دست منو فشردی سنگ جفام و خوردی
نذاشتی ول بگردم منو توو راه اوردی
هواى وصل تو ما را کشانده تا اینجا
کریم شهر گدا را کشیده تا اینجا
ز بسکه دست گرفتى همین بزرگى تو
گداى بى سر و پا را کشیده تا اینجا