شعر اعياد و مناسبت ها

انعکاس

درکوه انعکاس خودت را شنیده ای

تا دشت ها هوای دلت را دویده ای

در آن شب سیاه نگفتی که از کدام

وادی سبد سبدگلِ مهتاب چیده ای ؟

نور حقیقت

شبی که نور حقیقت دمید و دیده شدی

 دوباره بعد چهل سال آفریدهشدی

 زمین به بود تو بالید واعتبار گرفت

 تو اعتبار وجودی که برگزیدهشدی

مبنای عشق

وقتی کنار اسم خودت لا گذاشتی

قبلش هزار مرتبه الاّ گذاشتی

هر چیز را به غیر خودت نفی کردی و

خود را یکی نمودی و تنها گذاشتی

از عسل شیرین تر

عشق تو در سینه ما از ازل دیرین تراست

این مدال مهر از خور شید هم زرین تر است

میشوم فرهاد و بر کوه غزل حک میکنم

شور تو در شعر هایم از عسل شیرین تر است

دائم الطلوع

وقتش رسیده است که آگاهشان کنی

این خاک را عروج دهی, آسمان کنی

چل ساله می شوی که طی مدتی مدید

از عرش تا زمین خدا را جوان کنی

مثنوی مبعث…

جا برایواژه ای نو وا کنید

با نیایشعشق را پیدا کنید

پا بهپای عشقبازی تا کجا ؟!

تا صدایقاریِّ غار حرا

"رسول مهربانی"ص"

ایجانِ عاشقان همه قربانت,

خورشید وماه,آینه دارانت

وَالَّیل”,گیسوانِسیاهِ توست

وَالفَجر”,سر زده ز گریبانت

مکارم الاخلاق

ای لهجه ات ز نغمه ی باران فصیح تر

لبخندت از تبسم گلها ملیح تر

بر موی تو نسیم بهشتی دخیل بست

یعنی ندیده از خم زلفت ضریح تر

ای آرزوی شب رغائب

ای یار ز دیده گشته غایب برگرد

ای هجر تو اعظم مصائب برگرد

امشب ز خدا فقط تو را می خواهم

ای آرزوی شب رغائب برگرد

 

سید مسیح شاهچراغی

 

لیله الرغائب

ای شیعه مخور غصه تو صاحب داری

آیینه ی مظهرالعجائب داری

یادت نرود دعا کنی مهدی را

امشب که تو لیله الرغائب داری

سید مجتبی شجاع

 

ای عزادارت دل چاک بقیع

ای  عزادارت دل چاک بقیع

روضه خوانروضه ی پاک بقیع

خیزوپ یش زینبت تعظیم کن

کربلاراباقدت ترسیم کن

مصیبت حضرت ام البنین(س)

خاک بقیع و صورت غمهای کربلا

انگشت و نقش قصِّه ی صحرای کربلا

امُّ البنین بی پسر و روضه های سر

امُّ البنین و  غصِّهی سقّای کربلا

دکمه بازگشت به بالا