شعر محرم و صفر

السلام علیک یا عطشان

السلام علیک یا عطشان

چه بلایی سر لبت آمد!؟

تا من و تو به وصل هم برسیم

جان به لبهای زینبت آمد  

منش شهدا

چقدر از منش این شهدا دور شدیم

آنقدر خیره به دنیا شده و کور شدیم

چقدر از منش این شهدا دور شدیم

آنقدر خیره به دنیا شده و کور شدیم

غروب تنهایی

غروب بود و زنی بی قرار , تنها بود

زنی ز داغ برادر فکار , تنها بود 

غروب بود و زمین سرخ بود و باد سیاه

زنی حزینه و بی غمگسار , تنها بود 

جواب با نیزه

که داده زلف تو را پیچ و تاب با نیزه

و کرده کار جهان را خراب با نیزه

که چشمهای شما را خمار کرد ای مرد

و برده است از این خیمه خواب با نیزه

موی سرم سپید شد

همینکه رفتی موی سرم سپید شد و …

برایدیدن تو دیده نا امید شد و …

همانزمان که تو مشکت پر آب میکردی

صدایزوزه کفتار ها شدید شد و …

گفتم مرو…

بس کن حسین سربه سر نیزه ها مکن

بس کن حسین مادرمان را صدا مکن

بس کن حسین هستی من سایه ی سرم

بس کن حسین جان من و جان مادرم

به روی نیزه ها

دیدم به روی نیزه ها بال و پرت را

دیدم به صحرا اربا اربا پیکرت را

دیدم به سرعت آمدند و دوره کردند

دیدم گرفتند اشقیا دور و برت را

آه کربلا

 

بویس روی صفحه قلم … آه کربلا

آتش گرفت باز دلم … آه کربلا

دوری , شکستگی , دل پرخسته از همه

خیره به قاب عکس حرم … آه کربلا9

حلقه ی دامادی

خوب شد صورت ماهش هدف سنگ نبود

خوب شد بر سر پیراهن او جنگ نبود

نیمه شب عمه اش آرام بگفتا نجمه

خوب شد حلقه ی دامادی او تنگ نبود

علیرضا خاکساری

 

 

الشام …الشام …

 

تو میان طشت جا خوش کرده ای بابا – ولی

من برای دیدنت بالا و پایین می پرم

من تقلا کردن ام بی فایده ست پاشو ببین

حال دیگر گشته ام مانند زهرا مادرم

واویلا

 

دشت و شب و طفل نابَلد ,واویلا

گر زجر حرامی برسَد ,واویلا

از صاحب روضه معذرت می خواهم

پهلوی رقیه و لگد ,واویلا

سیدمجتبی شجاع

 

میان طشت

تو میان طشت جاخوش کرده ای بابا – ولی

من برای دیدنت بالا و پایین می پرم

من تقلا کردن ام بی فایده ست پاشو ببین

حال دیگر گشته ام مانند زهرا مادرم

دکمه بازگشت به بالا