پیش پای خودش به خاک افتاد
همه را با نگاه پس میزد
تکیه بر نیزه غریبی داشت
خسته بود و نفس نفس میزد
پیش پای خودش به خاک افتاد
همه را با نگاه پس میزد
تکیه بر نیزه غریبی داشت
خسته بود و نفس نفس میزد
بس کنحسین ناله ی تو بی نتیجه است
بس کنحسین نیزه درون جگر شده
بس کنحسین خواهر تو مرده از غمت
بس کنحسین نیزه درون کمر شده
دلم نمی دهد رضا , تو را کنم رها حسین
برای دین مصطفی , تو هم شدی فدا حسین
به روی نیلی من و , به پای زخمی ام نگر
دمی نظر نما به من , به خاطر خدا حسین
چون دگر فریاد طفلان را شنید
از حرم تا قتلِگه فریاد دید
ای خدا زینب از این غم پیر شد
مو سپید از ماتم آن شیر شد
از حرم تا قتلگه زینب به دنبالت دوید
دید شمر دون به روی حنجرت خنجر کشید
دید خنجر می کشد شمر از کنار گردنت
رأس پر خون تو را از روی تن او می برید
در این شبها دلم سامان ندارد
به جز ذکر علی درمان ندارد
کجا از درگه مولا روم من
که این جود و کرم پایان ندارد
گفتم عمویم هست او اما کتک زد
هرگاه آمد بر لبم بابا,کتک زد
وقتی که افتادم به روی خار وخاشاک
آن نیمه شب حتی مرا صحرا کتک زد
توفرق نداری به خدا با پسر خویش
اینگونه عمو را مکشان پشت سرخویش
خوباست نقابی بزنی بر قمر خویش
تاقوم زمینت نزنند با نظر خویش
تالالگون شود کفنم بیشتر زدند
ازقَصد روی زخم تنم بیشتر زدند
قبلاز شروع ذکر رَجَز مشکلی نبود
گفتمکه بچه ی حسنم بیشتر زدند
اینکه این قدر تماشا دارد
بهرگش خون علی را دارد
مجتبیآمده تصویر شود
بهحسن رفته؛ تماشا دارد
زیباتراز همیشه در این کربلا شدی
دیدیدلم گرفته, مرا مجتبی شدی؟
لکزد دلم برای عمو گفتنت, بگو
لکزد دلم چرا, چه شده بیصدا شدی
گلبرگهای یاسمنت زیرو رو شده
باغیاز آه شعله زنت زیرو رو شده
پیراهنیکه بر بدنت بود کنده اند
پیراهنیکه شد کفنت زیرو رو شده