شعر محرم و صفر

ولدی

صوت قرآنِ ملیحی در حرم پیچیده بود
و زمان، بعد از علی این لحن را نشنیده بود

معجزه یعنی همین که سوره ی شمس و قمر
آیه آیه تین و زیتون را به لب ها چیده بود

غم ِ تو

زمین یک آهِ شعله ور درآورد
غم ِ تو اشکِ پیغمبر(ص) درآورد

تنت را تیرباران کرد و دیدم
دوباره نیزه ای دیگر درآود

اربأ اربا

به قدش دوخته او چشم ترش را خیلی
جلب کرده نگه او نظرش را خیلی

زد به میدان و کشیده است علی وار علی
به رخ لشگر کوفه هنرش را خیلی

بابا حسین

اگر خواهی پدر بینی وفای دختر خود را
نگه کن زیر پای اسب و بالا کن سر خود را

نهان از چشم طفلان آمدم دارم تمنّایی
که در آغوش گیری بار دیگر دختر خود را

چراغ بهشت

تو کیستی؟ چراغ بهشت مدینه ای
آیینه دار حُسن حسینی، سکینه ای
باید به رتبه زینب ثانی بخوانمت
چون عمه ات به صبر نداری قرینه ای
در آسمان صبر فروزنده کوکبی
بین تمامی اُسرار رکن زینبی

ای دسته گل وحی

ای دسته گل وحی به گلزار مدینه
قرآن حسین ابن علی بر روی سینه
بر عمۀ سادات همانند و قرینه
دریای کمالی و وقاری و سکینه

بنت الحسین(ع)

کند تکیه بر اقتدارت خیام
که رکن خیامی و والا مقام

سکونی به سکّانِ فُلک نجات
از این رو سکینه تو را گشته نام

دخترِ ارباب سرجدا

نقش جلیله دخترِ ارباب سرجدا
بعد از شهادت پدرش، بعد نینوا…

کمتر نبود از هنرِ عمه های خود
با شعر، خطبه، نوحه، تباکی، بکا، دعا

یادم نرفته

برگشته ام کرب و بلا دور و بر تو
پیچیده عطر لاله های پرپر تو
جان می دهم هر روز بعد رفتن تو
توکشته ی صبری حسین یا خواهرتو

عاقبت مادر رسیدم

به آغوش مدینه عاقبت مادر رسیدم من
اگر چه قد کمان و مو سپیدم،روسفیدم من

تو میدانی چه آمد بر سرم، ای مادر خسته
هر آنچه از مدینه تا مدینه بود، دیدم من

مدینه سلام

آمدم از سفر، مدینه سلام
خسته و خون جگر مدینه سلام
با شکوه و جلال رفتم من
دیده ای با چه حال رفتم من

مى رسد بانوى باران

مى رسد بانوى باران، شرف الشمس حیا
حضرت صبر، علمدار وفا، روح دعا

مى رسد مظهر غم، عالمه ى عالمه ها
مى رسد سنگ صبور همه ى فاطمه ها

دکمه بازگشت به بالا