دوباره هیزم و آتش دوباره فاجعه ای
دوباره ضربه ی سنگین دست واقعه ای
چقدر مردم پست مدینه نامردند
دوباره هر دو سر کوچه را قرق کردند
دوباره هیزم و آتش دوباره فاجعه ای
دوباره ضربه ی سنگین دست واقعه ای
چقدر مردم پست مدینه نامردند
دوباره هر دو سر کوچه را قرق کردند
باز از دعای مادر نام آشنای ما
امشب بساط روضه به پا شد برای ما
خون گریه می کنند تمام ستاره ها
همراه چشم های زمین , پا به پای ما
شهر مدینه باز فضایش گرفته بود
تاریک و سرد و آب و هوایش گرفته بود
حرمت شکسته گشت دوباره ز یک غریب
مردی که شعله بین سرایش گرفته بود
ماگداییم گدای پسر فاطمه ایم
بوسهزن های عبای پسر فاطمه ایم
بنویسیدفدای پسر فاطمه ایم
گریهکن های عزای پسر فاطمه ایم
برگ تاریخ ورق خورده و از سر آمدخانه ای غرق خداوند مصور آمد
نیمه شب بنده ای انگار خدا را میخواندلحظه ای در نظرم ندبه ی حیدر آمد
پیرمردی که چو مجنون پی لیلایش بودبا قدی خم به در خانه ی داور آمد
غرق در حس خدا بود که ناگه دستی …باز هم درصدد فتنه ی دیگر آمد
پیر مردی که در همین کوچه
خانه اش جنب خانه ی ما بود
مکتبی مملو از محصل داشت
باز اما غریب و تنها بود
دل من باز روضه می خواند , روضه ی غربت شقایق را
روضه ی حرمت و شکستن را , روضه ی گریه های صادق را
روضه ای را که باز می خواهند, پر پروانه را بسوزانند
اصلاً انگار شیوه ی خصم است , نیمه شب خانه را بسوزانند
آتش کشد زبانه ز دور و برم خدا
خاکسترش نشسته به روی سرم خدا
پور خلیلم و وسط شعله ها اسیر
ای وای از تغافل اصحاب سینه چاک
امام شیعه ای واشک دیده ات دریا
بیاد روضه کوچه بیادعاشورا
دوباره آتش کینه به پشت در آمد
هلاک روضه مادر شدی گل زهرا
خانه ام را سوختند و سوخت جانم , چون علی
ظـالـمـان بـستـند مـحکـم بـازوانـم , چون علی
پـابــرهـنـه , سـربـرهنـه , بی عبـا , درکـوچـه ها
می کشاندند و پر از خون شد دهانم , چون علی
دوباره شهر مدینه غروبی از غم شد
که آتشی به در خانه باز مَحرم شد
به پشت این در خانه چه ازدحامی شد
دوباره حَجمه ی دشمن به فکرماتم شد
بوی خونآید از دل صحرا
خاک عالمبه سر چه رخ داده
بین لشگربه پاشده غوغا
حمزه دیگرز پای افتاده