شعر شهادت اهل بيت (ع)

هتک حرمت

داغ تو دور از تصور، خارج از تصویرها
ماتمت افتاده بر جانِ غل و زنجیرها

ذکر تو ذکر توسل کردن زندانیان
ضامنِ تهمت-گرفتاران و بی تقصیرها

روضه موسی بن جعفر علیه السلام

من آن خورشید پنهانم که پشت ابر زندانم 

زآهم شعله ور هستم ز اشکم غرق بارانم 

نه یار و همدمی دارم نه غمخوار غمی دارم 

نه حتی سایه ای را که کنار خویش بنشانم 

آه رباب

با آن صدای خسته و اشک مثالی اش
گردیده باز همدم طفل خیالی اش

این روضه زنانه جگر پاره میکند
دارد رباب صحبت گهواره میکند

الطاف کریمان

وقتی که الطاف کریمان بی حساب است
هرکس گدای عشق شد عالیجناب است

پس عاقبت به خیری خود را خریده
هرکس اسیر خاندان بوتراب است

عزیز حسین

گرفته سوز صدایت تمام دنیا را
و گریه هات به آتش کشیده جان ها را

بس است دست خودت را تکان مده بانو
عذاب میدهد این گریه های تو ما را

شب و روزام اینطوری سر نمیشه

شب و روزام اینطوری سر نمیشه
بدتر از این میشه بهتر نمیشه
دلمو به گهواره ش خوش نکنین
اینا واسم علی اصغر نمیشه

رباب

شکسته پشت غم از بار غصه های رباب

از آن زمان که شنیده است ماجرای رباب

به سوز سینه ی گهواره داغ غمزده است

شرار زخم دل خون لای لای رباب

غم عشقت

اگر چه عالمی را از غم عشقت خبر کردم
ز خاک کربلا بی تو به صد ماتم گذر کردم

تنت بر روی خاک و سر به روی نیزه ها میرفت
پس از این در وفا نیت به ترک جان و سر کردم

سلام بر زینب

سلام ای با مقام و رتبه ی زن آشنا زینب
سلام ای عفت و صبر و وفا را محتوا زینب

سلام ای خورده نان از سفره ی ایمان پیغمبر
سلام ای قبله ی ایمان کل انبیا زینب

حسین من

یکسال و نیم را گذراندم بدون تو
با خیل دردها گذراندم بدون تو

بر روی دوش من غم هجر نگار بود
پائیز بود ، اگر چه به ظاهر بهار بود

حضرت زینب سلام الله

تو نوری و خورشید هم خاکستر توست

پرواز صد جبریل در بال و پر توست

این آیه های مریمِ در حالِ تنزیل

یا آبشار رشته های معجر توست

یا ام المصائب

از همان کودکی ام رنج و بلایا دیدم
چه بگویم که به یکباره چه غمها دیدم

طفل بودم که چو جوجه بدنم می لرزید
بین آن کوچه عجب محشر کبرا دیدم

دکمه بازگشت به بالا