زهرا بمان و زندگی ام را بهم نزن
زهرا بمان و مرگ علی را رقم نزن
آشفتگی قلب مرا جمع و جور کن
فکری به حال و روز دل این غیورکن
زهرا بمان و زندگی ام را بهم نزن
زهرا بمان و مرگ علی را رقم نزن
آشفتگی قلب مرا جمع و جور کن
فکری به حال و روز دل این غیورکن
به وقت شورسحردر کنار دفتر شعر
شمیم یاس واقاقی گرفته دربرشعر
شبیه بال ملائک شده سراسر شعر
سرودم آیه ی مهر از زبان مادر شعر
گریه کنید مادر ما بیگناه بود
گریه کنید مادر ما پا به ماه بود
حوریه ای که برگ گل آسیب میزدش
در قتل او مشارکت یک سپاه بود
همه جا یارِ با وفا بودی
یاور و یار مرتضی بودی
یک جهان شامل دعایت بود
هر زمان دست بر دعا بودی
افتخارم ز نام فاطمه است
ورد و ذکرم مدام فاطمه است.
شیعگی مذهب و طریقت ماست
بخدا این مرام فاطمه است
آهی کشید آتش و از شرم آب شد
آن دم که قاتل نفس بوتراب شد
وقتی که فاطمه به دفاع از علی شتافت
هرچه که بود نقشه ی دشمن برآب شد
صفای خونه حضوره مادره
برکت زندگیمون همین بوده
مادر هر چی بمونه خیلی کمه
مادر هر وقت که بره خیلی زوده
قدرش شده سربسته بر اسرار ، حتی
آنکس که پوشیده شد از دیدار حتی
احمد ، بهشت خویش را می دید ، زهرا
بی بوسه از او رد نشد یکبار حتی
بـــاد از دوردســـــت می آمـد
شــــمع پروانه را خبر می کرد
آتــــشِ آهِ ســردِ مـــادر داشت
در دلِ کوچک اش اثر می کرد
روا نبود به بیت علی شرر بزنند
نمک به زخم جگرهای شعله ور بزنند
حرامیان همه با قصد شوم آمده اند
که از کبوتر این خانه بال و پر بزنند
وقتی شد آتش شعله ور ، افتاد مادر
در بین آن دیـوار و در ، افتاد مادر
وقتی لگـد زد بــر در خانـه حرامی
ناله کشیـــدم از جگــر ، افتاد مادر
هفت آسمان خورشید و ناهید و قمر دارد
اذن دخول از حق بگیر این خانه در دارد
سرمای بیداد خزان باغ مرا پژمرد
امسال تقویمم بهاری مختصر دارد