شعر روضه 1401

یا قاسم ابن الحسن

دستخطی دارد و آسوده حالش کرده است
شوق جان دادن رها از هر ملالش کرده است

تا نقاب از رو بگیرد زاده ی شیر جمل
لشگری را خیره ی ماه جمالش کرده است

یا قاسم ابن الحسن(ع)

از شمیم سر زلف تو غزل ساخته شد
زلف بر شانه رها ماند کتل ساخته شد

قد و بالای تو یاد آور حسن حسن است
هر کجا رد شده ای چند محل ساخته شد

پیکر لاله

پیکر لاله پر از نیزه و خنجر شده بود
گریه ی اهل حرم چند برابر شده بود

پسر شیر جمل بود و رجز خواند ولی
تیرها قسمت آن سرو دلاور شده بود

یا زینب

به غیر از زینب کبری کسی تب را نفهمیده
کسی هم معنی اسرار مذهب را نفهمیده

نمیدانم علی زینب شده یا زینبش حیدر
دلم معنی این نفس مرکّب را نفهمیده

یا زینب(س)

داد در راه حسینش اقتداری را که داشت
شد خزان آهسته آهسته بهاری را که داشت

مثل پروانه به دور شمع روی شاه گشت
دور کعبه ساخت آن خط مداری را که داشت

بال و پرم سوخت

دیشب تمام بال و پرم سوخت ای عمو
در بین شعله موی سرم سوخت ای عمو

آتش به جان خیمه که افتاد در غروب
دیدم تمام دور و برم سوخت ای عمو

یا بنت الحسین(ع)

آمدی تا با سر خونی تو سامان بگیرم
خون حلقوم تورا با گوشه دامان بگیرم

جان من برلب رسید از بس کتک خوردم پیاپی
چشم خود را بازکن شاید دوباره جان بگیرم

من الاولین

خدا جلوه اش در دل عارفین
من الاولین بوده و الاخرین

بنازم به نازی که از ما کشید
بنازم به این احسن الخالقین

بابای من

چقدر حرف که بی ربط آمده، تا… با…
برای آنکه شود حرف من مهیا با…

دو چشم من به گمانم که آشنا هستید
یکی دو بار به نی دیده ام شما را با…

سه ساله حسین(ع)

در وادی ایمن قدمی پا نگذراند..
عشاق محلی به تسلی نگذراند

بوسیدن تو ضعف و عطش را ز تنم برد
گیرم جلویم آب و غذا را نگذارند

رقیه بنت الحسین(ع)

هر کس که حسینیست بدهکارِ رقیه است
این سینه حسینیه ی سَیّارِ رقیه است
صد شکر که در حلقه ی عشاقِ حسینیم
این دایره در حیطه ی پرگارِ رقیه است

دختر بابایی حرم

دنبال آب گشتم و سهمم سراب شد
دنیای کودکانه ام اینجا خراب شد

از بس که من بهانه ی بابا گرفته ام
حتی دل خرابه برایم کباب شد

دکمه بازگشت به بالا