دلواپسِ منی و حواس من به تو نیست
فریاد رس منی و حواس من به تو نیست
دست منو فشردی سنگ جفام و خوردی
نذاشتی ول بگردم منو توو راه اوردی
دلواپسِ منی و حواس من به تو نیست
فریاد رس منی و حواس من به تو نیست
دست منو فشردی سنگ جفام و خوردی
نذاشتی ول بگردم منو توو راه اوردی
هر آنچه ناشدنی هست با حسن بشود
دَمی که حضرت مُشکل گُشا حسن بشود
به حُسنِ خُلق شود بین مردمان مَشهور
کسی که بارِ لبـش ذکر”یا حَسن”بشود
شکر خدا اهل کرم ما را خریدند
هر چند که نالایقیم اما خریدند
بی آبرو بودیم و بی ارزش ولیکن
محض رضای حضرت زهرا(سلام الله)خریدند
سرمشقِ صبر , صبرِ جمیل رقیّه است
همواره دست عشق , دخیلِ رقیّه است
مثل عموش , مَنسب باب الحوائجی
در باب قُرب , اَجر جزیل رقیّه است
میـان آینـه هــا عکس یــار افتــاده
خـدا بـه حضرت اربـاب دختـری داده
فرشتـه هـا همگـی در تـدارک اطعـام
و دود کــردن اسپنـد بهــر شهـزاده
با طعم خنده های تو دنیا از این به بعد
نشناخت فصل فصل سر از پا از این به بعد
ای خوش به حال اهل مدینه که شد عیان
در چهره ی تو حضرت زهرا از این به بعد
ای رونق فصل بهار أُمِّ إِسحاق
ای دلخوشی روزگار أُمِّ إِسحاق
تو فرق داری با همه , از دار دنیا
تنها تویی دار و ندار أُمِّ إِسحاق
دختری آمد از قبیله ی عشق
نذر راهش سبد سبد احساس
عالمی غرق شور لبخندش
کاشف الکرب حضرت عباس
روزی که آمد دست و پا گم کرد تقویم
واشـد لبِ هـور و مـَلـَک تنها به تکـریم
از ماه و روز و ساعت و سالش نگفتند
گـفتـند زهـرا آمـده گفتـیم … تسـلیم
هرکه در طایفه منتظران جا دارد
چشم امّید به بیداری فردا دارد
همه ی عمر دم از یاری مولا زده ایم
گرچه گفتیم, ولی وقت عمل جا زده ایم
باید شبیه چشم تو بارانی ام کنند
تا محرم حریم پریشانی ام کنند
ای سیب سرخ باغ خدا لحظه ای درنگ
راضی نشو دو مرتبه شیطانی ام کنند
من کیستم بجز دو سه خط شعر ناتمام
یک روح بی اراده و یک مستی مدام
ای آنکه آسمان و زمین در مدار توست
روی تو صبح روشن و موی تو رنگ شام